هنوز هم یاد تو می افتم

هنوز هم یاد تو می افتم
وقتی در خیابان کسی شبیه تو میخندد
یا کسی شبیه تو حرف میزند
یا کسی شبیه تو لباس میپوشد
یا کسی اسم تو را صدا میزند
و یا کسی مثل تو عطر میزند.،

و اما خدا نکند کسی عطر تو را زده باشد،

آنوقت دیگر نمیدانم کجایم!!
با چه کسی هستم!!
یا در چه حالی بودم.،

دیگر تمامم میشود آهی سرد و بغضی نفسگیر که انگار قرار است همان لحظه خفه ام کند.

عطر.....
این لعنتی هیچوقت قابل تحمل نیست
وقتی که قرار است تنها با بو ‌کردنش تمام خاطرات با هم بودنمان بیادم بیاید.
#آرمان_تمسکنی
دیدگاه ها (۱)

تمام خیابان های شهر، ردپای دلتنگی ام را میشناسندردپایی که از...

مَن برای فراموشی تو بارها خودم را کُشتَم،اما دوباره با آهنگی...

یک فنجان چای سردیک سیگار روی لبیک ساعت روی پیشانی دیواریک قط...

دستَش را که گرفتم اِنگار تمام وجودش یَخ زده بود.،نمیدانَم چر...

صحنه,پارت یازدهم

یِـک ســآل بَـعـددوپآرتی jkP.1هیچوقت نفهمیدی بخاطر رفتنت من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط