یک فنجان چای سرد

یک فنجان چای سرد
یک سیگار روی لب
یک ساعت روی پیشانی دیوار
یک قطره اشک روی گونه ام
و یک دنیا حرف که چرا و چگونه ام.....
#آرمان_تمسکنی
دیدگاه ها (۱)

هنوز هم یاد تو می افتموقتی در خیابان کسی شبیه تو میخنددیا کس...

تمام خیابان های شهر، ردپای دلتنگی ام را میشناسندردپایی که از...

دستَش را که گرفتم اِنگار تمام وجودش یَخ زده بود.،نمیدانَم چر...

ما هر کداممان کسی را داریم که در خلوتمان به او فکر میکنیم.،و...

@ابدی

وقتی از چشم کسی بیفتی،مثل یک قطره اشک…دیگه فرقی نمیکنه کجا ب...

من میخوآهم جآی اشک هآیت زندگی کنم☾︎‌         ‌درون چشمآنت مت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط