tack Party

tack Party:

یونا: بیرون بارون میزد و یونگی خواب بود و من هم کنارش دراز کشیده بودم هرکاری میکردم خوابم نمیبرد پس اروم با موهاش و صورتش بازی میکردم که.....

یونگی: اممم چیکار میکنی(با چشم بسته)
یونا: خوابم نمیبره نامردی تو خواب باشی و من نتونم بخوابم
یونگی: اومممم پس بیا اینجا(اروم تو رو کشید تو بغلش)
یونگی: چون تو خوابت نمیاد باید من هم بیدار کنی پیشی
یونا: اره دیگه اینجوری نامردیه
یونگی: پیشی کوچولوی خودمی (و اروم موهات رو نوازش کردم و پیش همدیگه خوابیدین)
دیدگاه ها (۰)

تولدت مبارک پیشولی🤍✨🥹🫶

chand Party:وقتی نمیزاری ببوست:بورام: یونگی همیشه عادت داشت ...

صدای آیو نگار از بهشت اومده🤍✨🙂

chand Party: Part¹:یونا: چند وقتی هست که دارم به خاطر کنکور ...

"سرنوشت "p,35..ساعت ۳ صبح .....با حس باد سردی چشمامو باز کرد...

p⁹+ جوک خوبی بودپسر فورا ات رو از ته دل محکم بغل کرد.. _ ببخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط