chand Party

chand Party:
وقتی نمیزاری ببوست:

بورام: یونگی همیشه عادت داشت که وقتی از سرکار برمیگرده منو ببوسه ولی امروز کرمم گرفت و خواستم که کلا نزارم امروز ببوسم پس درحال اشپزی بودم که صدای زنگ در اومد و بله یونگی خان اومد رفتم و در رو باز کردم

بورام: سلام عزیزم خوش اومدی
یونگی: سلام پیشی کوچولو

ادمین: همینکه یونگی میخواست بورام رو ببوسه بورام به بهونه ی سوختن غذا از زیر دست یونگی در رفت و ریز خنده ای کرد به خاطر شیطنت خودش اما یونگی کم نمیاورد و دوباره رفت سمت بورام که ببسوش
و اروم بورام رو از پشت بغل کرد و اون رو گذاشت روی کابینت
دیدگاه ها (۰)

chand Party:وقتی نمیزاری ببوستت:یونگی: بورام ور گذاشتم روی ک...

chand Party:وقتی نمیزاری ببوستت:ادمین: که یونگی عصبانی شد و ...

تولدت مبارک پیشولی🤍✨🥹🫶

tack Party: یونا: بیرون بارون میزد و یونگی خواب بود و من هم ...

#رویای #جوانی #پارت-۵( حرف های یونگی به جیمین ) ( + یونگی ، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط