چشه مگه

× چشه مگه

لبخندی زدم رفتم جلو و کراواتشو درست کردم
و بعدم رفتیم توی سالن بعد از گفتن و خوندن عهد انگشتر دستمون کردیم و مامانمو بابای یونگی بلند شدن و اومدن سمتمون مثل اینکه قرار بوده به رسم ایران خانواده عروس به داماد یه هدیه بدن و خانواده داماد هم به عروس

باباش اومد سمتم و یه ست جواهرات رو بهم داد و گردن بند رو گردنم انداخت واقعن ناز بود

و مامانمم به یونگی دستبند داد که اول اسم من و یونگی روش بود

۲روز بد ( ببخشید اونقدر فلش بک می‌زنم من یه کمی گشادی میاد بنویسم همشو)

تو این دو روز رابطه یه ما هنوز سرده و درست نشده و به قول معروف خونه مشترکمون هم مثل هتل می‌مونه که فقط توش میایم لباس عوض می‌کنیم میریم و می‌خوابیم فقط همین حتی اتاق خوابمونم از هم جداست یعنی اصلاً انگار نه انگار که توی خونه زوج زندگی می‌کنم

و خوب این طبیعیه چون به اجبار ازدواج کردیم





پست بعدی هدیه مامان دینا به یونگی و هدیه پدر یونگی و دینا
دیدگاه ها (۱)

خواهر گلم این اسکولی که اینجا می‌بینید یه هیتر لطفاً سریع‌تر...

خواهرا برادرا الان اومده حرف می‌زنه میگه که باشه اصلاً بی تی...

عشق 💞اجبار

نظر بدید

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝒑𝒂𝒓𝒕 ²²+خب.... _من مهمونم رو تخت دو نفره می...

خون آشام عزیز (75)

پارت : ۴۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط