part⁴⁹🦖🗿
کوک « یه مافیای فوق العاده خطرناک.... زمانی که گردنبند رو پیدا کنیم احتمالا خودشو نشون بده
جانگ می « به تو آسیب میزنه؟
کوک « نمیدونم! هیچکس نمیدونه هدفش چیه.... امیدوارم زمانی که بفهمه تو خواهرشی طرفش رو عوض کنه
............ سه روز بعد..........
جانگ می « توی این مدت عکس تمام زیر زمین های نزدیک ساحل رو توی سئول بررسی کردم اما هیچکدوم اون زیر زمین نبودن... فکر اینکه یه برادر نه نه دوتا برادر دارم که یه جایی توی این کشور یا حتی این کره خاکی زندگی میکنن باعث میشد هم خوشحال بشم و هم ناراحت! اگه قرار باشه بین کوک و خانواده ام یکی رو انتخاب کنم اون موقع تکلیف چیه؟
_حسابی کلافه و سردرگم بود و اینو همه فهمیده بودن! از آینده میترسید....میترسید یکی از عزیزانش این وسط آسیب ببینه و عصبی بود! از عمویی که وجود داشت و تمام این مدت حتی سراغشم نیومده بود.... روی صندلی توی محوطه عمارت نشسته بود و تصمیم داشت کمی ریلکس کنه اما همین که چشماشو باز کرد با دو جفت چشم کهربایی براق روبه رو شد.... اون کی بود؟
جانگ می « نگاهش پر از نفوذ و قدرت بود! نگاهی که فقط مخصوص یه مافیای قدرتمند بود.... چطور این همه بادیگارد اونو ندیده بودن؟
جیمین « به دستور کوک دنبال محل اقامت هاک و ادوارد بودم اما ظاهرا پیدا کردنشون برای مافیای پر نفوذی مثل من هم سخت بود.... ماشین رو توی پارکینگ عمارت پارک کردم و خواستم برم داخل که چشمم به جانگ می اوفتاد که خشک شده به روبه رو خیره شده بود... زمانی که رد نگاهش رو گرفتم پرونده ها از دستم اوفتاد و مسخ شده نگاهش میکردم! هیونگ
رد هاک « تو باید جانگ می باشی درسته؟
جانگ می « ت.. تو چطور؟
_میخواست فریاد بزنه اما ظاهرا پسر مقابلش حرکت بعدش رو تشخیص داده بود چون فاصله بینشون رو پر کرد و دستش رو روی دهن دخترک گذاشت تا صداش در نیاد.... باغ پشتی محافظت کمتری داشت برای همین خیلی راحت بادیگارد ها رو بیهوش کرده بود و حتی میتونست بی سر و صدا جانگ می رو بکشه
رد هاک « چشمات شبیه چشمای مادره گربه ی برفی
جانگ می « گربه ی برفی؟ این کلمه چرا اینقدر آشناست؟
........ فلش بک.........
_کائنات یه سری آدما رو توی زندگیت قرار میده تا چسب زخم دستشون بگیرن و زخم های درونت رو درمان کنن! برای لحظه ای کوتاه لبخند روی لبت بیارن و تو رو به آسمونا ببرن....
∆ته سانا قول میدی مراقب خواهر و برادرت باشی؟ اونا جز تو کسی رو ندارن هااا....
ته سان « قول میدم مثل چشمام مراقبشون باشم مادر! اونا تنها دارایی های منن
................. ...................
ته سان « میخوام یه اسم مخصوص برات پیدا کنم!
جانگ می « من خودم اسم دارم که
ته سان « یه اسم که فقط من میتونم با اون صدات کنم
جانگ می « یه جور نشونه؟
💋🐈⬛رد هاک یا ته سان عزیز
جانگ می « به تو آسیب میزنه؟
کوک « نمیدونم! هیچکس نمیدونه هدفش چیه.... امیدوارم زمانی که بفهمه تو خواهرشی طرفش رو عوض کنه
............ سه روز بعد..........
جانگ می « توی این مدت عکس تمام زیر زمین های نزدیک ساحل رو توی سئول بررسی کردم اما هیچکدوم اون زیر زمین نبودن... فکر اینکه یه برادر نه نه دوتا برادر دارم که یه جایی توی این کشور یا حتی این کره خاکی زندگی میکنن باعث میشد هم خوشحال بشم و هم ناراحت! اگه قرار باشه بین کوک و خانواده ام یکی رو انتخاب کنم اون موقع تکلیف چیه؟
_حسابی کلافه و سردرگم بود و اینو همه فهمیده بودن! از آینده میترسید....میترسید یکی از عزیزانش این وسط آسیب ببینه و عصبی بود! از عمویی که وجود داشت و تمام این مدت حتی سراغشم نیومده بود.... روی صندلی توی محوطه عمارت نشسته بود و تصمیم داشت کمی ریلکس کنه اما همین که چشماشو باز کرد با دو جفت چشم کهربایی براق روبه رو شد.... اون کی بود؟
جانگ می « نگاهش پر از نفوذ و قدرت بود! نگاهی که فقط مخصوص یه مافیای قدرتمند بود.... چطور این همه بادیگارد اونو ندیده بودن؟
جیمین « به دستور کوک دنبال محل اقامت هاک و ادوارد بودم اما ظاهرا پیدا کردنشون برای مافیای پر نفوذی مثل من هم سخت بود.... ماشین رو توی پارکینگ عمارت پارک کردم و خواستم برم داخل که چشمم به جانگ می اوفتاد که خشک شده به روبه رو خیره شده بود... زمانی که رد نگاهش رو گرفتم پرونده ها از دستم اوفتاد و مسخ شده نگاهش میکردم! هیونگ
رد هاک « تو باید جانگ می باشی درسته؟
جانگ می « ت.. تو چطور؟
_میخواست فریاد بزنه اما ظاهرا پسر مقابلش حرکت بعدش رو تشخیص داده بود چون فاصله بینشون رو پر کرد و دستش رو روی دهن دخترک گذاشت تا صداش در نیاد.... باغ پشتی محافظت کمتری داشت برای همین خیلی راحت بادیگارد ها رو بیهوش کرده بود و حتی میتونست بی سر و صدا جانگ می رو بکشه
رد هاک « چشمات شبیه چشمای مادره گربه ی برفی
جانگ می « گربه ی برفی؟ این کلمه چرا اینقدر آشناست؟
........ فلش بک.........
_کائنات یه سری آدما رو توی زندگیت قرار میده تا چسب زخم دستشون بگیرن و زخم های درونت رو درمان کنن! برای لحظه ای کوتاه لبخند روی لبت بیارن و تو رو به آسمونا ببرن....
∆ته سانا قول میدی مراقب خواهر و برادرت باشی؟ اونا جز تو کسی رو ندارن هااا....
ته سان « قول میدم مثل چشمام مراقبشون باشم مادر! اونا تنها دارایی های منن
................. ...................
ته سان « میخوام یه اسم مخصوص برات پیدا کنم!
جانگ می « من خودم اسم دارم که
ته سان « یه اسم که فقط من میتونم با اون صدات کنم
جانگ می « یه جور نشونه؟
💋🐈⬛رد هاک یا ته سان عزیز
۳۹.۱k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.