𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝²³
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
جونگکوک :یاع من ولیعهد این سرزمینم !
هایون :منم همسر ولیعهد این سرزمینم !
جونگکوک با لبخند شیطانی نزدیک هایون میشه و یه عالمه قلقلکش میده ...
_________________________________________________________
[پرش زمانی به یکسال بعد]
[دوماه بعد از مرگ امپراطور سابق]
جونگکوک حدود دوماهی میشه که بر تخت امپراطوری نشسته ...
یک ماه قبل از مرگ امپراطور سابق لیا با ولیعهد ازدواج کرد !
[فلش بک به سه ماه قبل]
امپراطور :جونگکوک جان من میدونم دلت به دل هایون گره خورده اما ...
جونگکوک : اما چی پدر ؟ یادت نیست روز ازدواجمون رو ؟ میخواستن هایون رو به قتل برسونن ...میخوای یک پله به خواستشون نزدیک تر شن ؟
امپراطور :اونها برای اینکه به خواستشون نزدیک تر شن حاظرن هر بلایی سر هایون بیارن ...وزیر کیم و افرادش آدمای درستین اما وزرای بخش جنوب با سرپرستی وزیر جانگ فاسدن ...
جونگکوک :پدر جان تو میخوای من هایون رو زیر پاهام خرد کنم ؟
امپراطور : اون دختر اگه الان غرور و توجه عشقشو از دست بده بهتر از اینه که اول اعضای مهم خانوادش و بعد خودش از بین برن ...جونگکوکا اين کار رو بخاطر هایون انجام بده !
جونگکوک : اما پدر جان...
امپراطور : از عشقت محافظت کن اما نه با زور و بازو با هوشت !
[پایان فلش بک ]
***در قصر هایون (ملکه سابق)***
هایون : سویاشی...جانگ میا ...
جانگ می :جانم ؟
سویا :بله ...
هایون : جونگکوک اون اویل خیلی باهام خوب برخورد میکرد اما بعد از ازدواجش با لیا هی سردتر میشد ...زمان های استراحتش رو با اون میگذرونه اما سال تا سال به اقامتگاه من نمیاد ...
جانگ می :هایون تو که بهتر میدونی دلیل این رفتار های کوک برای برملا شدن فساد های وزرای بخش جنوبه!
سویا :من خیلی مدارک محکمی گیر آوردم اگه اینارو بدم دستشون ...
هایون :شما نمیتونی منو درک کنین ...تو و تهیونگ زندگی خوبی دارین ...من از جونگکوک یک بچه دارم اما اون حتی به این طفل معصوم هم نگاه نمینمیندازه...
سویا :جانگ می زندگی خوبی داره من چی بگم که بخاطر یه سری قوانین مزخرف حتی نمیتونم به عشقم نگاه کنم
𝙿𝚊𝚛𝚝²³
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
جونگکوک :یاع من ولیعهد این سرزمینم !
هایون :منم همسر ولیعهد این سرزمینم !
جونگکوک با لبخند شیطانی نزدیک هایون میشه و یه عالمه قلقلکش میده ...
_________________________________________________________
[پرش زمانی به یکسال بعد]
[دوماه بعد از مرگ امپراطور سابق]
جونگکوک حدود دوماهی میشه که بر تخت امپراطوری نشسته ...
یک ماه قبل از مرگ امپراطور سابق لیا با ولیعهد ازدواج کرد !
[فلش بک به سه ماه قبل]
امپراطور :جونگکوک جان من میدونم دلت به دل هایون گره خورده اما ...
جونگکوک : اما چی پدر ؟ یادت نیست روز ازدواجمون رو ؟ میخواستن هایون رو به قتل برسونن ...میخوای یک پله به خواستشون نزدیک تر شن ؟
امپراطور :اونها برای اینکه به خواستشون نزدیک تر شن حاظرن هر بلایی سر هایون بیارن ...وزیر کیم و افرادش آدمای درستین اما وزرای بخش جنوب با سرپرستی وزیر جانگ فاسدن ...
جونگکوک :پدر جان تو میخوای من هایون رو زیر پاهام خرد کنم ؟
امپراطور : اون دختر اگه الان غرور و توجه عشقشو از دست بده بهتر از اینه که اول اعضای مهم خانوادش و بعد خودش از بین برن ...جونگکوکا اين کار رو بخاطر هایون انجام بده !
جونگکوک : اما پدر جان...
امپراطور : از عشقت محافظت کن اما نه با زور و بازو با هوشت !
[پایان فلش بک ]
***در قصر هایون (ملکه سابق)***
هایون : سویاشی...جانگ میا ...
جانگ می :جانم ؟
سویا :بله ...
هایون : جونگکوک اون اویل خیلی باهام خوب برخورد میکرد اما بعد از ازدواجش با لیا هی سردتر میشد ...زمان های استراحتش رو با اون میگذرونه اما سال تا سال به اقامتگاه من نمیاد ...
جانگ می :هایون تو که بهتر میدونی دلیل این رفتار های کوک برای برملا شدن فساد های وزرای بخش جنوبه!
سویا :من خیلی مدارک محکمی گیر آوردم اگه اینارو بدم دستشون ...
هایون :شما نمیتونی منو درک کنین ...تو و تهیونگ زندگی خوبی دارین ...من از جونگکوک یک بچه دارم اما اون حتی به این طفل معصوم هم نگاه نمینمیندازه...
سویا :جانگ می زندگی خوبی داره من چی بگم که بخاطر یه سری قوانین مزخرف حتی نمیتونم به عشقم نگاه کنم
۵.۳k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.