من هیچوقت نتوانستم،درد هایی کِ در قلبش رسوخ کرده بودُ غم
منهیچوقتنتوانستم،دردهایی کِ در قلبش رسوخ کرده بودُ غم نشسته درقلبش،تیر پشتِ تیرِ فرود آمده در زخم هایِ جوانه زده رویِ بخیههایِ فرسوده را درمان کنم.
من تنها میتوانستمدر چشمهایِش نگاه کنم.
[چشمهایش!]
بعد سیلِچشمانمراروانه کنم در دریایِ سحرآمیزغمهایِعالم..
من تنها میتوانستم،تمامِمسیررابدونِ لحظهای توقف،در آغوششبگیرمُ،ارام بگویم:غمتنباشدمنهستم!
ولی میدانی؟
انگاری لبخندها،درین وادیِ درد،فروشینیست
انگاری کسی خریداردرد نیست..
انگار دردهاهم فروشی نیست
وگرنه
غمِچشمهایش!
ترکِدلش!
خستگیِ روزهایشرا!
تمامش را،بِ جان میخریدم..
تمامشرا!
آخر او جانِ منِ بیجان بودُهست،کِجانممیرودبرایِ تمامِ تمامش..
mohy
:(توهرجوری بگی هموجوری خومِت:)
من تنها میتوانستمدر چشمهایِش نگاه کنم.
[چشمهایش!]
بعد سیلِچشمانمراروانه کنم در دریایِ سحرآمیزغمهایِعالم..
من تنها میتوانستم،تمامِمسیررابدونِ لحظهای توقف،در آغوششبگیرمُ،ارام بگویم:غمتنباشدمنهستم!
ولی میدانی؟
انگاری لبخندها،درین وادیِ درد،فروشینیست
انگاری کسی خریداردرد نیست..
انگار دردهاهم فروشی نیست
وگرنه
غمِچشمهایش!
ترکِدلش!
خستگیِ روزهایشرا!
تمامش را،بِ جان میخریدم..
تمامشرا!
آخر او جانِ منِ بیجان بودُهست،کِجانممیرودبرایِ تمامِ تمامش..
mohy
:(توهرجوری بگی هموجوری خومِت:)
۲۶.۰k
۲۲ تیر ۱۴۰۰