پارت آخر (ماف//یا جئون)
ویو ا/ت
گفتم : باشه ...
↓ خلاصه ↓
جونگ کوک و ا/ت رفتن خرید و ا/ت نزدیک ده میلیون خرید کرد (واووو) و برگشتن خونه تو راه خونه هیچ حرفی رد و بدل نشد .
رسیدیم پیاده شدم رفتم داخل کلی چیزایی که خریده بودم رو چیدم و جمع جور کردم که ی نفر از پشت بغل کردم ی هین کوتاهی از ترس کشیدم برگشتم با قیافه خندون جونگ کوک رو برو شدم وات اون داشت میخندید ؟؟؟
ا/ت : از این کارا نکن میترسم (کیوت)
جونگ کوک : باشه بابا (با عصبیانیت ولی کیوت)
ا/ت خندید و لپ جونگ کوک رو گرفت ولی دو ثانیه طول نکشید که جونگ کوک لب//اشو رو لب//ای ا/ت گذاشت ا/ت اول هنگ کرد و بعد همراهی کرد .
★بعد اون شب ا/ت و جونگ کوک هی صمیمی تر شدن و ازدواج کردن و صاحب یک پسر شدن و اسمش رو گذاشن مینهو★
★پایان★
#بیتیاس #بی_تی_اس #نامجون #جین #یونگی #جی_هوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک #جی_کی #ار_ام #شوگا #هوپ #جانگ_هوسوک #ته_ته #فیکشن #فیک #سوک_جین #موچی #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #کیم_نامجون #جئون_جونگ_کوک #مین_یونگی #کیوت #دارک
گفتم : باشه ...
↓ خلاصه ↓
جونگ کوک و ا/ت رفتن خرید و ا/ت نزدیک ده میلیون خرید کرد (واووو) و برگشتن خونه تو راه خونه هیچ حرفی رد و بدل نشد .
رسیدیم پیاده شدم رفتم داخل کلی چیزایی که خریده بودم رو چیدم و جمع جور کردم که ی نفر از پشت بغل کردم ی هین کوتاهی از ترس کشیدم برگشتم با قیافه خندون جونگ کوک رو برو شدم وات اون داشت میخندید ؟؟؟
ا/ت : از این کارا نکن میترسم (کیوت)
جونگ کوک : باشه بابا (با عصبیانیت ولی کیوت)
ا/ت خندید و لپ جونگ کوک رو گرفت ولی دو ثانیه طول نکشید که جونگ کوک لب//اشو رو لب//ای ا/ت گذاشت ا/ت اول هنگ کرد و بعد همراهی کرد .
★بعد اون شب ا/ت و جونگ کوک هی صمیمی تر شدن و ازدواج کردن و صاحب یک پسر شدن و اسمش رو گذاشن مینهو★
★پایان★
#بیتیاس #بی_تی_اس #نامجون #جین #یونگی #جی_هوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک #جی_کی #ار_ام #شوگا #هوپ #جانگ_هوسوک #ته_ته #فیکشن #فیک #سوک_جین #موچی #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #کیم_نامجون #جئون_جونگ_کوک #مین_یونگی #کیوت #دارک
۴۴.۹k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.