part2
part2
زنگ آخر خورد
ویو ات
داشتم میرفتم بیرون که دیدم یکی اومد کلاس و گفت بشینین اون ناظم بود همه نشستیم
ناظم: خب ات پاشو برو پاین مامانت اومده دفتر مدیر
ات:چشم خانم
ناظم:بقیه هم کمی بعد میرن چونکه زنگ ۵ دقیقه زود تر خورد اشتباهی
ویو ات
همینطوری پله هارو رفتم پاین و رسیدم مامانم اونجا وایساده بود تا منو دید اومد بغلم کرد و گفت بلخره از اینجا میریم
ات:واقعا🥹
مامان ات:آره دختر قشنگم دیگه اینجا نمیایم و مدرستم عوض میکنم
ات:مگه از مدرسه نمیرم😐
مامان ات:نه عزیزم با بابات دعوام شد و برمیگردیم خونه قبلی
(بچه ها خونه ات اینا قبلا تو یه محله دیگه بود که اونجا کتابخونه رمان ترسناک هس و خیلی جای گوگولی هس محله و مادر ات آرایشگر هس)
فلش بک به صبح که ات خونه نبود
(مامان ات اسمش لایلی هس و پدر ات هم رامون هو که ات یه خواهر بزرگ تر یه اسم هاری و یه برادر کوچیک به اسم سوهو داره)
لایلی: رامون هو صد بار گفتم اینکار هارو نکن آخه یعنی چی میای میشینی از پول های من برمیداری بیکار هااااا
رامون هو:عزیزم آروم باش میدونم کار بدی کردم ولی خب ببخشید
لایلی:ببخشید و زهر مار(داد)
هاری:مامان آروم باش عه
لایلی:من اگه دستم به پدرتون نرسه نمیشه وایساااااا
خب برگردیم مدرسه 😂
ات: هااا باشه
مدیر :خانم مین بفرماید اینم پرونده و نامه انتقالی
لایلی:ممنونم خدافظ
مدیر خدافظ
پرش زمانی به خونه
ویو ات
هوففف باید وسایل ام رو جمع میکردم ولی حوصله ندارم
سوهو: اتتتتت چسب نواری رو بیار
ات:زهرمار باشه اه
هاری:ات وسایلتو جمع کردی؟
ات:نه حالشو ندارم
هاری: الان خودم میام جمع میکنم باشع
ات:مرسی آبجی جونممممم
زنگ آخر خورد
ویو ات
داشتم میرفتم بیرون که دیدم یکی اومد کلاس و گفت بشینین اون ناظم بود همه نشستیم
ناظم: خب ات پاشو برو پاین مامانت اومده دفتر مدیر
ات:چشم خانم
ناظم:بقیه هم کمی بعد میرن چونکه زنگ ۵ دقیقه زود تر خورد اشتباهی
ویو ات
همینطوری پله هارو رفتم پاین و رسیدم مامانم اونجا وایساده بود تا منو دید اومد بغلم کرد و گفت بلخره از اینجا میریم
ات:واقعا🥹
مامان ات:آره دختر قشنگم دیگه اینجا نمیایم و مدرستم عوض میکنم
ات:مگه از مدرسه نمیرم😐
مامان ات:نه عزیزم با بابات دعوام شد و برمیگردیم خونه قبلی
(بچه ها خونه ات اینا قبلا تو یه محله دیگه بود که اونجا کتابخونه رمان ترسناک هس و خیلی جای گوگولی هس محله و مادر ات آرایشگر هس)
فلش بک به صبح که ات خونه نبود
(مامان ات اسمش لایلی هس و پدر ات هم رامون هو که ات یه خواهر بزرگ تر یه اسم هاری و یه برادر کوچیک به اسم سوهو داره)
لایلی: رامون هو صد بار گفتم اینکار هارو نکن آخه یعنی چی میای میشینی از پول های من برمیداری بیکار هااااا
رامون هو:عزیزم آروم باش میدونم کار بدی کردم ولی خب ببخشید
لایلی:ببخشید و زهر مار(داد)
هاری:مامان آروم باش عه
لایلی:من اگه دستم به پدرتون نرسه نمیشه وایساااااا
خب برگردیم مدرسه 😂
ات: هااا باشه
مدیر :خانم مین بفرماید اینم پرونده و نامه انتقالی
لایلی:ممنونم خدافظ
مدیر خدافظ
پرش زمانی به خونه
ویو ات
هوففف باید وسایل ام رو جمع میکردم ولی حوصله ندارم
سوهو: اتتتتت چسب نواری رو بیار
ات:زهرمار باشه اه
هاری:ات وسایلتو جمع کردی؟
ات:نه حالشو ندارم
هاری: الان خودم میام جمع میکنم باشع
ات:مرسی آبجی جونممممم
۵.۰k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.