پارت ۳ کتاب سرنوشت:
پارت ۳ کتاب سرنوشت:
بابا!!
تو منو زجر دادی
همش میگی اینکارو کن اینکارو نکن
خفه شو دختره ی...
آره من بی حیام بیشعورم
خب! که چی مثلاً
برو تو اتاقت دخترم
ولم کن مامان میخوام بدونم من چیکار کردم که الان کتک خوردم
روز بعد..
صبح بخیر عزیزم
مرسی صبح توهم بخیر
سارا کجاست؟ تو اتاقش نبود
چی؟!
(رفتن تو اتاق)
یه نامه؟
(نوشته)
مامان و بابای عزیز من دارم میرم کره جنوبی شاید به آرزوم نرسم ولی به هر حال من میرم
شاید منیجر شدم یا یک گدا شدم یا... حالا هرچی بیخیال من خیلی دوست داشتم برم کره و رفتم دیگه از تنهاییم دق کنین یا نکنین من نمیفهمم یا واسم مهم نیست
دوستتون دارم
از طرف سارا
چییی اون رفته...
هی عزیزم خوبی
نه من خ... وبم
اون رفته؟ تو بهش پول دادی
من؟ من دادم؟ من ندادم بخدا که کن ندادم من اصلاً مخالف این کار بودم ولی الان دیگه رفته
... ادامه دارد...
بابا!!
تو منو زجر دادی
همش میگی اینکارو کن اینکارو نکن
خفه شو دختره ی...
آره من بی حیام بیشعورم
خب! که چی مثلاً
برو تو اتاقت دخترم
ولم کن مامان میخوام بدونم من چیکار کردم که الان کتک خوردم
روز بعد..
صبح بخیر عزیزم
مرسی صبح توهم بخیر
سارا کجاست؟ تو اتاقش نبود
چی؟!
(رفتن تو اتاق)
یه نامه؟
(نوشته)
مامان و بابای عزیز من دارم میرم کره جنوبی شاید به آرزوم نرسم ولی به هر حال من میرم
شاید منیجر شدم یا یک گدا شدم یا... حالا هرچی بیخیال من خیلی دوست داشتم برم کره و رفتم دیگه از تنهاییم دق کنین یا نکنین من نمیفهمم یا واسم مهم نیست
دوستتون دارم
از طرف سارا
چییی اون رفته...
هی عزیزم خوبی
نه من خ... وبم
اون رفته؟ تو بهش پول دادی
من؟ من دادم؟ من ندادم بخدا که کن ندادم من اصلاً مخالف این کار بودم ولی الان دیگه رفته
... ادامه دارد...
۲.۳k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.