🍁
🍁
🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#هوس_خان👑
#پارت33
_ آره حالش خیلی بهتره اما حرف نمیزنه هیچی نمیگه
هرچی ازش می پرسم هرچی که بهش میگم فقط سکوت میکنه .
رو به ماه رو گفتم
تو که اینهمه صدای قشنگی داری تو که حرف زدنت این قدر قشنگه چرا خواهرت اذیتش می کنی دوست داری نگرانش کنی؟ اذیتش کنی؟
سریع سرش و به چپ و راست تکون داد یعنی که نه یعنی نمیخوام خواهرم اذیت کنم جلوی چشمای مهتاب پیشونیشو بوسیدم و گفتم
پس اذیتش نکن ناراحتش نکن نگران میشه وقتی که تو حرف نزنی و تو نمیخوای او نگران بشه
پیشونیشو بوسیدم آهسته موهاشون نفس کشیدم عطر موهای این دختر بی اندازه دلنشین و مست کننده بود مست شدم خیلی مست شدم.
مهتاب که با اومدن من خیالش راحت شده بود گفت
_خوب شد که اومدی میترسید تنها بمونه برای همین نمیزاشت از اتاق بیرون برم اگه میشه یکم اینجا بمون تا برم براش یه چیزی آماده کنم و بیارم.
از خدا خواسته خوشحال از این پیشنهادش قبول کردم و اون از اتاق بیرون رفت و نگاه ترسیده خواهرش پشت در ثابت موند
رو بهش گفتم این همه ترس از چیه از من ؟
دیگه اون آدم دیشب و هیچ وقت نمیبینی من دیشب مست بودم تو حالت عادی هیچ وقت این کارو نمی کنم پس نگران نباش.
اما اینو بدون که من از تو نمیگذرم اگه خواستم اینجا بمونی برای این بود که توی اولین دیدارمون همون لحظه که دیدمت با خودم گفتم کاش عروس من این دختر باشه اما تو عروس من نشدی خواهر بزرگترت عروس من شد
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#هوس_خان👑
#پارت33
_ آره حالش خیلی بهتره اما حرف نمیزنه هیچی نمیگه
هرچی ازش می پرسم هرچی که بهش میگم فقط سکوت میکنه .
رو به ماه رو گفتم
تو که اینهمه صدای قشنگی داری تو که حرف زدنت این قدر قشنگه چرا خواهرت اذیتش می کنی دوست داری نگرانش کنی؟ اذیتش کنی؟
سریع سرش و به چپ و راست تکون داد یعنی که نه یعنی نمیخوام خواهرم اذیت کنم جلوی چشمای مهتاب پیشونیشو بوسیدم و گفتم
پس اذیتش نکن ناراحتش نکن نگران میشه وقتی که تو حرف نزنی و تو نمیخوای او نگران بشه
پیشونیشو بوسیدم آهسته موهاشون نفس کشیدم عطر موهای این دختر بی اندازه دلنشین و مست کننده بود مست شدم خیلی مست شدم.
مهتاب که با اومدن من خیالش راحت شده بود گفت
_خوب شد که اومدی میترسید تنها بمونه برای همین نمیزاشت از اتاق بیرون برم اگه میشه یکم اینجا بمون تا برم براش یه چیزی آماده کنم و بیارم.
از خدا خواسته خوشحال از این پیشنهادش قبول کردم و اون از اتاق بیرون رفت و نگاه ترسیده خواهرش پشت در ثابت موند
رو بهش گفتم این همه ترس از چیه از من ؟
دیگه اون آدم دیشب و هیچ وقت نمیبینی من دیشب مست بودم تو حالت عادی هیچ وقت این کارو نمی کنم پس نگران نباش.
اما اینو بدون که من از تو نمیگذرم اگه خواستم اینجا بمونی برای این بود که توی اولین دیدارمون همون لحظه که دیدمت با خودم گفتم کاش عروس من این دختر باشه اما تو عروس من نشدی خواهر بزرگترت عروس من شد
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۱۰.۱k
۲۰ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.