بیب من برمیگردم
بیب من برمیگردم
پارت: 79
+ مادر جون من میرم اتاق مهمان یکم استراحت کنم زیاد حالم خوب نیس فکر کنم سرما خوردم
_ دخترم لازم نیس بری اتاق مهمان برو اتاق جونگکوک اونجا استراحت کن هرچی نباشه اونجا اتاق توهم هس
کلید اتاقش رو دره در رو قفل کردیم
+ خیلی ممنون
رفتم اتاق جونگکوک همینکه در رو باز کردم عطرش به سمتم حجوم اورد
در رو بستم و کل اتاق رو زیر نظر گرفتم یادش بخیر چقدر منو جونگکوک تو این اتاق قهر و آشتی میکردیم
نگاهم با تابلو عکسش خورد با پوزخند همیشگیش داشت به من نگاه میکرد
در اتاق باز شد مادر جون اومد داخل و در رو قفل کرد
_ بشین دخترم باهات کار دارم
نشستم رو تخت و مادر جون هم رو به روم نشست
یه دفتر چه داد دستم
_ بیا این دفتر رو بگیر جونگکوک خیلی وقت پیش ازم میخواست این رو بدم بهت اما اون موقع نشد وقتی هم که مرد باز نشد گفتم شاید الان بهترین موقعش باشه
+ جونگکوک این رو برای من نوشته؟
_ اره دخترم برای تو نوشته شده
دفترچه رو از دست مادر جون گرفتم و بهش نگاه کردم
صفحه اول رو باز کردم نوشته بود برای جنی
اروم زدم زیر گریه و دفترچه رو محکم گرفتم تو بغلم
زجه وار گفتم
+ جونگکوک دلم برات تنگ شدههههه رفتی منو تنها گذاشتیییی
مادر جون هم اشک تو چشماش جمع شد منو گرفت بغلش و اروم مشغول نوازش کردن موهام شد
پارت: 79
+ مادر جون من میرم اتاق مهمان یکم استراحت کنم زیاد حالم خوب نیس فکر کنم سرما خوردم
_ دخترم لازم نیس بری اتاق مهمان برو اتاق جونگکوک اونجا استراحت کن هرچی نباشه اونجا اتاق توهم هس
کلید اتاقش رو دره در رو قفل کردیم
+ خیلی ممنون
رفتم اتاق جونگکوک همینکه در رو باز کردم عطرش به سمتم حجوم اورد
در رو بستم و کل اتاق رو زیر نظر گرفتم یادش بخیر چقدر منو جونگکوک تو این اتاق قهر و آشتی میکردیم
نگاهم با تابلو عکسش خورد با پوزخند همیشگیش داشت به من نگاه میکرد
در اتاق باز شد مادر جون اومد داخل و در رو قفل کرد
_ بشین دخترم باهات کار دارم
نشستم رو تخت و مادر جون هم رو به روم نشست
یه دفتر چه داد دستم
_ بیا این دفتر رو بگیر جونگکوک خیلی وقت پیش ازم میخواست این رو بدم بهت اما اون موقع نشد وقتی هم که مرد باز نشد گفتم شاید الان بهترین موقعش باشه
+ جونگکوک این رو برای من نوشته؟
_ اره دخترم برای تو نوشته شده
دفترچه رو از دست مادر جون گرفتم و بهش نگاه کردم
صفحه اول رو باز کردم نوشته بود برای جنی
اروم زدم زیر گریه و دفترچه رو محکم گرفتم تو بغلم
زجه وار گفتم
+ جونگکوک دلم برات تنگ شدههههه رفتی منو تنها گذاشتیییی
مادر جون هم اشک تو چشماش جمع شد منو گرفت بغلش و اروم مشغول نوازش کردن موهام شد
- ۱۷۲
- ۲۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط