چه می دانی چه ها رده فراق تو به چشمانم

‌ چه می دانی چه ها ڪرده، فراق تو به چشمانم

شب و روزم شده یادت، دگر بی تو نمی مانم

جهانم پُر شده از تو، خیالت با من هم خانه است

نه! این خانه ازآن توست، من عمری بر تو مهمانم

همه جا هستی و غایب، و من می بینمت هر دم

برایت فال می گیرم، به یادت شعر می خوانم

دوباره حضرت حافظ، برایم" غم مخور" آورد

تو حتما می رسی از راه، و من تنها نمی مانم
دیدگاه ها (۱)

جانم از عشقت پریشانی گرفتکارم از هجر تو ویرانی گرفتدست در زل...

انگار  عادت کرده‌ای  این  یکّه‌ تازی  رااز عشق من در سینه‌ی ...

پرسیدی..چگونه دوستت دارم؟گفتمپرنده‌ای عاشقم..که از برخورد گل...

نزدیک توام ...چون لمس ماه بر مخمل شب،چون خیسی بغضی بر التهاب...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط