انگار عادت کردهای این یکه تازی را
انگار عادت کردهای این یکّه تازی را
از عشق من در سینهی خود،بینیازی را
انگار عادت شد برایت دوری از این دل
قلبیکه یادش داده بودی عشق سازی را
یامن نمیدانمکه رسم عشقبازی چیست؟
یا تو فراموشت شده آن دلنوازی را
بر این دل سرگشته و گمکرده راه من
یاد آوری کن، واقعیّت های بازی را
با دست من وا کن گره از موی زیبایت
کم کم تمامش کن، جهان اعتراضی را
سینوس چشم تو،تنفسرا چه آسان کرد
برهم بریزان،هرچه فرمول از ریاضی را
با الکل چشمان تو، ثابت نمودم من
گیرایی بالا تری از کشف رازی را
گفتند؛ ممکن نیست،عشق ما، ولی دیدی
حتی بههم میشد رسانید این موازی را
همچون لهستانم برایت، بیدفاعی که
آماده ی تسخیر شد، آن هنگ نازی را
از عشق من در سینهی خود،بینیازی را
انگار عادت شد برایت دوری از این دل
قلبیکه یادش داده بودی عشق سازی را
یامن نمیدانمکه رسم عشقبازی چیست؟
یا تو فراموشت شده آن دلنوازی را
بر این دل سرگشته و گمکرده راه من
یاد آوری کن، واقعیّت های بازی را
با دست من وا کن گره از موی زیبایت
کم کم تمامش کن، جهان اعتراضی را
سینوس چشم تو،تنفسرا چه آسان کرد
برهم بریزان،هرچه فرمول از ریاضی را
با الکل چشمان تو، ثابت نمودم من
گیرایی بالا تری از کشف رازی را
گفتند؛ ممکن نیست،عشق ما، ولی دیدی
حتی بههم میشد رسانید این موازی را
همچون لهستانم برایت، بیدفاعی که
آماده ی تسخیر شد، آن هنگ نازی را
- ۲۱۴
- ۲۶ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط