Part{25}
Part{25}
کوک ویو:
حوصلم سر رفته بود خوابم نمیبرد تهیونگ خوابیده بود تو اتاق خودش.....خداییی عجب حوصله ای داره سریع خوابش برد
گفتم برم یه کم عمارتو باغشو بگردم
اروم در اتاقو باز کردمو رفتم بیرون..........همینطوری داشتم میرفتم که رسیدم به اتاق ا/ت؛خیلی دلم میخواست برم تو اتاقش....یه حسی بم میگف نرم ولی نمیتونم طاقت بیارم....
پس میرم...در اتاقشو باز کردمو دیدم مث یه موش کوچولو خودشو جمع کرده خوابیده
رفتم سمتشو اروم موهای مزاحمش که ریخته بود روی مژه هاش و زدم کنار
همینطور با خودم در موردش حرف میزدم
(چطور انقد خوشگلی)
+اگه بهم خیانت نمیکردی شاید الان وضعت این نبود
+من....من خیلی دوست دارم........ولی باید تاوان کاری که باهام کردی رو پس بدی(خدایا خداونداااا)
ا/ت ویو:
با صدای در اتاقم از خواب پریدم....ولی وقتی جونگ کوکو دیدم خودمو زدم به خواب که ببینم چی کار میخواد کنه....
د...داشت باهام حرف میزد...من بهش خیانت نکردم چرا باور نمیکنه...دلم میخواست بلند شمو بگم من خیانت نکردم....همینطور داشت موهامو نوازش میکردو اون حرفای قبلیشو تکرار میکرد،دیگه نتونستم تحمل کنمو خیلی اروم چشمامو باز کردمو اروم از روی تخت بلند شدم نشستم رو زمین پیشش...
کوک ویو:
دیدم بیدار شد....ای موش کوچولو پس بیدار بوده.....اروم از رو تخت اومد پایین و نشست کنارم...با اون دوتا تیله ابی زل زده بود به چشمام......۵ مین زل زده بودیم به هم که گفت
_م...من بهت خیانت نکردم(اروم)
+پس چرا اون حروم زاده تو اتاقمون بود(اروم)
جرئت به خرج دادو گفت
_ج...ج..جونگ کوک خودت دیدی اون داشت بهم تجاوز میکرد(اروم)
+چطور حرفتو باور کنم(کلا همه ی حرفاشونو اروم میزنن)
_ت...تو خودت دخترونگیمو گرفتی..ب...بعد میگی چطور باور کنم؟
+این غذیه فرق داره ا/ت
_ا...اخه چه فرقی داره وقتی جسم من مال توئه؟
+فرق داره
_و....ولی..ت...تو بارها بهم گفتی هرزه(بغض و لبخند)
+میتونستی اعصابمو خورد نکنی......حالا ام که این کارو کردی(اروم رفتم سمت صورتش که میشه گفت کلا ۱ میلی متر با صورتش فاصله داشتم)باید تاوانشم پس بدی
_(یه قطره اشک از چشمش میریزه)
اروم با شصتم اشکی که اومد رو گونشو زدم کنار
بلند شدمو بدون هیچ حرفی رفتم بیرون.....
ا/ت ویو:
چرا نمیخواد باور کنه؟؟؟؟میگم من کاری نکردم چرا انقد نفهمهههههه......اخ چقد سرم درد میکنه بزا برم بخوابم....چشمامو بستمو خوابم برد....
پرش زمانی به صبح:
ا/ت ویو:
از خواب بلند شدمو مث همیشه کارامو کردمو رفتم اشپزخونه....
_صب بخیر اجوما
@صب تو ام بخیر دخترم بیا برای ارباب صبحونه درست کن ببر منتظرن...
_اوهوم
صبحونه رو درست کردمو بردم براش
_س...سلام
+(جواب نمیده)
&سلام ا/ت صبت بخیر
(شرایط نمیزارم چون الان میخوام یه پارت هیجان انگیز براتون بزارممممممم)
کوک ویو:
حوصلم سر رفته بود خوابم نمیبرد تهیونگ خوابیده بود تو اتاق خودش.....خداییی عجب حوصله ای داره سریع خوابش برد
گفتم برم یه کم عمارتو باغشو بگردم
اروم در اتاقو باز کردمو رفتم بیرون..........همینطوری داشتم میرفتم که رسیدم به اتاق ا/ت؛خیلی دلم میخواست برم تو اتاقش....یه حسی بم میگف نرم ولی نمیتونم طاقت بیارم....
پس میرم...در اتاقشو باز کردمو دیدم مث یه موش کوچولو خودشو جمع کرده خوابیده
رفتم سمتشو اروم موهای مزاحمش که ریخته بود روی مژه هاش و زدم کنار
همینطور با خودم در موردش حرف میزدم
(چطور انقد خوشگلی)
+اگه بهم خیانت نمیکردی شاید الان وضعت این نبود
+من....من خیلی دوست دارم........ولی باید تاوان کاری که باهام کردی رو پس بدی(خدایا خداونداااا)
ا/ت ویو:
با صدای در اتاقم از خواب پریدم....ولی وقتی جونگ کوکو دیدم خودمو زدم به خواب که ببینم چی کار میخواد کنه....
د...داشت باهام حرف میزد...من بهش خیانت نکردم چرا باور نمیکنه...دلم میخواست بلند شمو بگم من خیانت نکردم....همینطور داشت موهامو نوازش میکردو اون حرفای قبلیشو تکرار میکرد،دیگه نتونستم تحمل کنمو خیلی اروم چشمامو باز کردمو اروم از روی تخت بلند شدم نشستم رو زمین پیشش...
کوک ویو:
دیدم بیدار شد....ای موش کوچولو پس بیدار بوده.....اروم از رو تخت اومد پایین و نشست کنارم...با اون دوتا تیله ابی زل زده بود به چشمام......۵ مین زل زده بودیم به هم که گفت
_م...من بهت خیانت نکردم(اروم)
+پس چرا اون حروم زاده تو اتاقمون بود(اروم)
جرئت به خرج دادو گفت
_ج...ج..جونگ کوک خودت دیدی اون داشت بهم تجاوز میکرد(اروم)
+چطور حرفتو باور کنم(کلا همه ی حرفاشونو اروم میزنن)
_ت...تو خودت دخترونگیمو گرفتی..ب...بعد میگی چطور باور کنم؟
+این غذیه فرق داره ا/ت
_ا...اخه چه فرقی داره وقتی جسم من مال توئه؟
+فرق داره
_و....ولی..ت...تو بارها بهم گفتی هرزه(بغض و لبخند)
+میتونستی اعصابمو خورد نکنی......حالا ام که این کارو کردی(اروم رفتم سمت صورتش که میشه گفت کلا ۱ میلی متر با صورتش فاصله داشتم)باید تاوانشم پس بدی
_(یه قطره اشک از چشمش میریزه)
اروم با شصتم اشکی که اومد رو گونشو زدم کنار
بلند شدمو بدون هیچ حرفی رفتم بیرون.....
ا/ت ویو:
چرا نمیخواد باور کنه؟؟؟؟میگم من کاری نکردم چرا انقد نفهمهههههه......اخ چقد سرم درد میکنه بزا برم بخوابم....چشمامو بستمو خوابم برد....
پرش زمانی به صبح:
ا/ت ویو:
از خواب بلند شدمو مث همیشه کارامو کردمو رفتم اشپزخونه....
_صب بخیر اجوما
@صب تو ام بخیر دخترم بیا برای ارباب صبحونه درست کن ببر منتظرن...
_اوهوم
صبحونه رو درست کردمو بردم براش
_س...سلام
+(جواب نمیده)
&سلام ا/ت صبت بخیر
(شرایط نمیزارم چون الان میخوام یه پارت هیجان انگیز براتون بزارممممممم)
۱۵.۲k
۱۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.