داد از غمِ جدائی ای نغمه خوان کجائی؟
داد از غمِ جدائی ای نغمه خوان کجائی؟
در حسرتِ نگاهت سروِ سران کجائی؟
تا تو خودت بجوئی شاید که رفته باشم
دور از رُخِ فریبا عشقِ نهان کجائی؟
کردم صبوری امّا دیگر نمی توانم
دارم هوای دیگر وقتِ خزان کجائی؟
بس قاصدک به گردم دارد خبر زِ پیری
هر دم نفس شمارم بارِ گران کجائی؟
آن عصرِ شادِ شیرین در محضر نگاهت
دیدم که دل ربودی ای بی نشان کجائی؟
در حسرتِ نگاهت سروِ سران کجائی؟
تا تو خودت بجوئی شاید که رفته باشم
دور از رُخِ فریبا عشقِ نهان کجائی؟
کردم صبوری امّا دیگر نمی توانم
دارم هوای دیگر وقتِ خزان کجائی؟
بس قاصدک به گردم دارد خبر زِ پیری
هر دم نفس شمارم بارِ گران کجائی؟
آن عصرِ شادِ شیرین در محضر نگاهت
دیدم که دل ربودی ای بی نشان کجائی؟
۵.۸k
۰۹ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.