داد از غم جدائی ای نغمه خوان کجائی

داد از غمِ جدائی  ای نغمه خوان کجائی؟
در  حسرتِ  نگاهت  سروِ   سران کجائی؟
تا تو خودت بجوئی شاید  که رفته  باشم
دور   از  رُخِ  فریبا  عشقِ  نهان  کجائی؟
کردم   صبوری  امّا    دیگر    نمی توانم
دارم   هوای  دیگر   وقتِ  خزان کجائی؟
بس  قاصدک  به  گردم  دارد خبر زِ پیری
هر دم  نفس  شمارم  بارِ   گران  کجائی؟
آن عصرِ  شادِ  شیرین  در محضر  نگاهت
دیدم که  دل ربودی  ای بی نشان کجائی؟
دیدگاه ها (۵)

حیف از نقش خیالی که توهم شده استفرش تا عرش لگد خورده ی مردم ...

شبَ‌ست وُ موعدِ دیدار سراغ از من نمی‌گیری؟شُده بی‌مِهری‌اَت ...

تو را از دست دادم، آی آدم‌های بعد از تو!چه کوچک می‌نماید پیش...

رفت و غزلم چشم به راهش نگران شددلشوره ی ما بود، دل آرام جهان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط