شعلههایعشق

#شعله_های_عشق
#part_15
جسیکا دست جین رو گرفت و به بیرون رفتن وقتی سواره پاشین شدن جین داد زد و گفت

+ چرا بدون من رفتی؟ هاننن؟

جسیکا آب دهنشو قورت داد هنوز اشکاش روی گونه اش خیس بودن با لحن ترسیده و بغض لب زد

- ببخشید تقصیر من نبود ، رفتم دستشویی ببخشید

جین چیزی نگفت ولی در هنگام رانندگی با دست چپش بسته ی سیگار رو برداشت و یدونه نخ درآورد و بین لباش گذاشت و فندک رو به جسیکا داد جسیکا منظورش رو فهمید و فندک رو روشن کرد و به سمته نخ سیگار بین لبای جین برد و اون سیگار رو روشن کرد سعی داشت با بوی سیگار سرفه اش نگیره اما بعد از ۵ دیقه تحمل دیگه نتونست و سرفه های مداوم پشت سره هم کرد جین نگران شد و نخ سیگار رو بیرون انداخت و ماشین رو زد کنار و لب زد

+ خوبی؟

جسیکا در حال سرفه در ماشین رو باز کرد و هوای تازه رو به ریه هاش تقدیم کرد بعد ۱ دقیقه سرفه اش بند شد و لب زد

- ببخشید ولی اگه میشه دیگه سیگار نکش ، کناره من

جین چیزی نگفت و جسیکا در رو بست و جین به راه ادامه داد و آخر لب زد

+ چرا اینجور میشی؟

جسیکا بعد یکم مکث گفت

- چون که چند سال پیش چند بار کشیدم و بعدش مریضی گرفتم تا چند سال نباید بوی سیگار بهم بخوره تا خوب شم

جین اخم کرد و زد کنار و گفت

+ برای چی سیگار میکشیدی هوممم؟

جسیکا پشیمون شد که به جین اون حرف رو زد ولی بعد گفت

- چون افسرده بودم

جین اخمش غلیظ تر شد و گفت

+ برای چی افسرده بودی هان؟

جسیکا اعصبانی شد ولی کنترلش کرد و بعد کمی مکث لب زد

- چون من رو از خونه بیرون کردن، بهم لقب ولگرد و هرزه دادن چون اگه عمو جک نبود شاید از خودکشی کردن مرده بودم چون احساس می‌کردم سر باره عمو جکم!

جین حرفی نزد و دوباره به راه ادامه داد تا به خونه رسیدن جسیکا از بز ام وه پیاده شد و به سمته خونه رفت و بعد سریع به سمته حموم رفت و خودشو توی وان انداخت و بعد یخورده خودشو آب کشید و بیرون اومد زیر چشماش به دلیل خط چشم و ریمل که رفته بودن سیاه بود رفت تو دستشویی و چشماش رو شست و لباس برای خواب پوشید ، جین هنوز تختی برای جسیکا نیاورده بود و جسیکا به سمته اتاق جین رفت و بدون در زدن وارد شد با بدن عضلانی جین روبرو شد آب دهنشو قورت داد و با من من گفت

- بد موقع اومدم

و
دیدگاه ها (۰)

#شعله_های_عشق #part_15#ادامه‌پارت سریع به بیرون رفت اره جین ...

#شعله_های_عشق #part_16"فردا ساعت ۱۰ صبح به وقت کانادا " #جس...

#شعله_های_عشق #part_14#ادامه‌پارت جسیکا حس امنیت بهش داد و خ...

#شعله_های_عشق #part_14رفتیم تو و با اون‌یکی دستم زنگ زدم به ...

I belong to youP:3دسته جین رو گرفت که یهو جین دسته نامجون رو...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 93 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩اما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط