کوک: خب میخوای حالا که تیرو زدی به هدف برای جایزت مهمون م
کوک: خب میخوای حالا که تیرو زدی به هدف برای جایزت مهمون من بریم کافه؟
ا/ت: اوووممم باشه
کوک: پس سوار ماشین شو بریم کافه
ا/ت: باشه
سوار شدیم حرکت کردیم
(فلش بک به یه مدت بعد)
کوک: رسیدیم پیاده شو
ا/ت: باش(پیاده شد)
جونگکوکم پیاده شد با هم رفتیم تو کافه نشستیم گارسون اومد
گارسون: چی میل دارین؟
ا/ت: من یه ایس کافی میخوام
کوک: منم یه اسپرسو
گارسون: چشم براتون اماده میکنم
سفارشامونو که اورد تقریبا کامل بینمون سکوت بود فقط نوشیدنیمونو داشتیم میخوردیم که جونگکوک سکوتو شکست
کوک: درست تو دانشگاه چطوره؟
ا/ت: همیشه تکالیفمو یادم میره امتحانامونم یادم میره دفعه ی قبل معلممون گفت اگه دوباره امتحانمو خراب کنم یا به والدینم میگه بیان دانشگاه یا تنبیه میشم
کوک: پس دانش اموز تنبلی
ا/ت: دانش اموز تنبل زیادیه یه مدته بیشتر درس میخونم
کوک: اگه تو این مدت که خانوادت نیستن تو دانشگاه بخانشون چی؟
ا/ت: دیگه چون نمیان تنبیه میشم
کوک: اوومم نه اونجوری من میام چون الان من ازت مراقبت می کنم
ا/ت: چی؟ یوقت نیای ابرومو ببری ها
کوک: چرا ابروت میره؟
ا/ت: اصلا مهم نیست منم نوشیدنیمو تموم کردم بریم حساب کنیم
کوک: باشه
رفتیم حساب کنیم یه پسرم اونجا وایستاده بود اومد حساب کنه یه نگاه به من انداخت سعی کرد بیاد به من نزدیکتر بشه اما جونگکوک دستمو گرفت یکی از دستاشم دور پهلوم حلقه کرد
ا/ت: جونگکوک داری چی...
کوک: هییسس حرف نزن اینجوری بیشتر در امانی(اروم)
ا/ت:...
همونطوری از کافه رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم
ا/ت: چرا اونکارو کردی؟
کوک: چون داشت از قصد بهت نزدیک میشد ممکن بود بلایی سرت بیاره
ا/ت: ...
رفتیم خونه من رفتم تو اتاقم جونگکوکم رفت تو اتاقش
کوک ویو *
چرا دارم به خودم دروغ میگم من عاشق ا/ت شدم خودمم میدونم که اینطوره بالاخره یه روز بهش میگم
ادامه دارد...
ا/ت: اوووممم باشه
کوک: پس سوار ماشین شو بریم کافه
ا/ت: باشه
سوار شدیم حرکت کردیم
(فلش بک به یه مدت بعد)
کوک: رسیدیم پیاده شو
ا/ت: باش(پیاده شد)
جونگکوکم پیاده شد با هم رفتیم تو کافه نشستیم گارسون اومد
گارسون: چی میل دارین؟
ا/ت: من یه ایس کافی میخوام
کوک: منم یه اسپرسو
گارسون: چشم براتون اماده میکنم
سفارشامونو که اورد تقریبا کامل بینمون سکوت بود فقط نوشیدنیمونو داشتیم میخوردیم که جونگکوک سکوتو شکست
کوک: درست تو دانشگاه چطوره؟
ا/ت: همیشه تکالیفمو یادم میره امتحانامونم یادم میره دفعه ی قبل معلممون گفت اگه دوباره امتحانمو خراب کنم یا به والدینم میگه بیان دانشگاه یا تنبیه میشم
کوک: پس دانش اموز تنبلی
ا/ت: دانش اموز تنبل زیادیه یه مدته بیشتر درس میخونم
کوک: اگه تو این مدت که خانوادت نیستن تو دانشگاه بخانشون چی؟
ا/ت: دیگه چون نمیان تنبیه میشم
کوک: اوومم نه اونجوری من میام چون الان من ازت مراقبت می کنم
ا/ت: چی؟ یوقت نیای ابرومو ببری ها
کوک: چرا ابروت میره؟
ا/ت: اصلا مهم نیست منم نوشیدنیمو تموم کردم بریم حساب کنیم
کوک: باشه
رفتیم حساب کنیم یه پسرم اونجا وایستاده بود اومد حساب کنه یه نگاه به من انداخت سعی کرد بیاد به من نزدیکتر بشه اما جونگکوک دستمو گرفت یکی از دستاشم دور پهلوم حلقه کرد
ا/ت: جونگکوک داری چی...
کوک: هییسس حرف نزن اینجوری بیشتر در امانی(اروم)
ا/ت:...
همونطوری از کافه رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم
ا/ت: چرا اونکارو کردی؟
کوک: چون داشت از قصد بهت نزدیک میشد ممکن بود بلایی سرت بیاره
ا/ت: ...
رفتیم خونه من رفتم تو اتاقم جونگکوکم رفت تو اتاقش
کوک ویو *
چرا دارم به خودم دروغ میگم من عاشق ا/ت شدم خودمم میدونم که اینطوره بالاخره یه روز بهش میگم
ادامه دارد...
۲۲.۸k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.