ا/ت ویو *
ا/ت ویو *
رفتم تو اتاقم یکم با گوشیم ور رفتم بعدش یه کتاب برداشتم بخونم
ا/ت: این نقش اصلی داستان بود نباید میمرد ولش اصلا اولش قشنگ بود الان الکی شد
کتابرو گذاشتم کنار میخواستم تکالیفمو بنویسم که سر یه سوال گیر کرده بودم که یدفعه در اتاقم باز شد
ا/ت: بهت یاد ندادن در بزنی
کوک: خونه ی خودمه هر کاری بخوام میکنم
کوک: اومدم بگم اجوما گفت غذا امادست بیا پایین
ا/ت: باشه اینو بنویسم میام
کوک: چی مینویسی؟
ا/ت: تکلیف دانشگاهم، سر این سوال گیر کردم
کوک: کمک میخوای؟
ا/ت: اگه بلدی اره
کوک:(اومد سوال رو نگاه کرد) این که خیلی راحته ببین گفته...... پس الان باید....... این کارو بکنی
ا/ت: اوهوم
بعدش سوال رو حل کردم رفتیم پایین شام بخوریم
بعد از شام زنگ زدم جونگ سوک ببینم در چه حاله
ا/ت: الو
جونگ سوک: الو
ا/ت: سلام خوبی
جونگ سوک: خوبم تو خوبی
ا/ت: منم اوکیم امریکا خوش میگذره؟
جونگ سوک: خوش گذشتن که چه عرض کنم بیشتر خونه ایم
ا/ت: سه بین جان نمیبردتون بیرون؟
جونگ سوک: بیشتر با مامان میره منو دو سه بار بیشتر نبردن از تو چخبر با جونگکوک کنار اومدی
ا/ت: تقریبا رابطه مون بهتر شده
جونگ سوک: که اینطور...من باید برم مامان صدام میزنه
ا/ت: باشه خدافظ
جونگ سوک: خدافظ (قطع کرد)
(پرش زمانی به یک هفته بعد)
از دانگاه اومده بودم خونه قرار بود شب با سوجون بریم تا برای پارتی دیسکو رو اجاره کنیم تو این مدت با جونگکوک صمیمی تر شده بودم بعد از اینکه لباسمو عوض کردم رفتم یک تلوزیون ببینم که یدفعه جونگکوک کانال و عوض کرد
ا/ت:
کوک: داشتم نگاه میکردم (اداشو در میاره)
ا/ت: ادامو در نیار
کوک: ادامو در نیار
ا/ت: نکن
کوک: نکن
یکی زدم تو دست
کوک: چته
کوک: من حوصلم سر رفته بریم بیرون
ا/ت: کجا؟
کوک: نمیدونم یه جایی میریم
ا/ت: باشه من میرم حاظر شم
کوک: منم میرم حاظر شم
کوک ویو *
امروز دیگه بهش میگم دوستش دارم
ا/ت ویو *
رفتم یه لباس پوشیدمو موهامو مثل همیشه بالا بستم رفتم پایین سوار ماشین شدیم حرکت کردیم
ا/ت: خب کجا میریم
کوک: اونجا که کار با اصلحه رو یادت دادم
ا/ت: به چه دلیل
کوک: اونجارو دوست دارم
ا/ت: اوکی
(رسیدیم)
نشستم به یه درخت تکیه کردم تا یه مدت بینمون سکوت بود اما احساس میکردم میخواد یه چیزی بگه
ا/ت: چیزی میخوای بگی
کوک: راستش من...
ادامه دارد...
این پارت و با دوستم نوشتم میخواستم بیاد باهم بزاریم
رفتم تو اتاقم یکم با گوشیم ور رفتم بعدش یه کتاب برداشتم بخونم
ا/ت: این نقش اصلی داستان بود نباید میمرد ولش اصلا اولش قشنگ بود الان الکی شد
کتابرو گذاشتم کنار میخواستم تکالیفمو بنویسم که سر یه سوال گیر کرده بودم که یدفعه در اتاقم باز شد
ا/ت: بهت یاد ندادن در بزنی
کوک: خونه ی خودمه هر کاری بخوام میکنم
کوک: اومدم بگم اجوما گفت غذا امادست بیا پایین
ا/ت: باشه اینو بنویسم میام
کوک: چی مینویسی؟
ا/ت: تکلیف دانشگاهم، سر این سوال گیر کردم
کوک: کمک میخوای؟
ا/ت: اگه بلدی اره
کوک:(اومد سوال رو نگاه کرد) این که خیلی راحته ببین گفته...... پس الان باید....... این کارو بکنی
ا/ت: اوهوم
بعدش سوال رو حل کردم رفتیم پایین شام بخوریم
بعد از شام زنگ زدم جونگ سوک ببینم در چه حاله
ا/ت: الو
جونگ سوک: الو
ا/ت: سلام خوبی
جونگ سوک: خوبم تو خوبی
ا/ت: منم اوکیم امریکا خوش میگذره؟
جونگ سوک: خوش گذشتن که چه عرض کنم بیشتر خونه ایم
ا/ت: سه بین جان نمیبردتون بیرون؟
جونگ سوک: بیشتر با مامان میره منو دو سه بار بیشتر نبردن از تو چخبر با جونگکوک کنار اومدی
ا/ت: تقریبا رابطه مون بهتر شده
جونگ سوک: که اینطور...من باید برم مامان صدام میزنه
ا/ت: باشه خدافظ
جونگ سوک: خدافظ (قطع کرد)
(پرش زمانی به یک هفته بعد)
از دانگاه اومده بودم خونه قرار بود شب با سوجون بریم تا برای پارتی دیسکو رو اجاره کنیم تو این مدت با جونگکوک صمیمی تر شده بودم بعد از اینکه لباسمو عوض کردم رفتم یک تلوزیون ببینم که یدفعه جونگکوک کانال و عوض کرد
ا/ت:
کوک: داشتم نگاه میکردم (اداشو در میاره)
ا/ت: ادامو در نیار
کوک: ادامو در نیار
ا/ت: نکن
کوک: نکن
یکی زدم تو دست
کوک: چته
کوک: من حوصلم سر رفته بریم بیرون
ا/ت: کجا؟
کوک: نمیدونم یه جایی میریم
ا/ت: باشه من میرم حاظر شم
کوک: منم میرم حاظر شم
کوک ویو *
امروز دیگه بهش میگم دوستش دارم
ا/ت ویو *
رفتم یه لباس پوشیدمو موهامو مثل همیشه بالا بستم رفتم پایین سوار ماشین شدیم حرکت کردیم
ا/ت: خب کجا میریم
کوک: اونجا که کار با اصلحه رو یادت دادم
ا/ت: به چه دلیل
کوک: اونجارو دوست دارم
ا/ت: اوکی
(رسیدیم)
نشستم به یه درخت تکیه کردم تا یه مدت بینمون سکوت بود اما احساس میکردم میخواد یه چیزی بگه
ا/ت: چیزی میخوای بگی
کوک: راستش من...
ادامه دارد...
این پارت و با دوستم نوشتم میخواستم بیاد باهم بزاریم
۵۳.۹k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.