رمان شب مافیایی👽
رمان شب مافیایی👽
😈پارت یازدهم😈
بدن غرق به خونش تو بغلم گرفتم
اون عوض بعد از زدن تیر فرار کرد
ولی واسم مهم نبود واسم زنده موندن نینا فقط مهم بود
_ نینا ......
+ بک خیلی درد دارم
_ بهت ........ بهت قول میدم که زود خوب میشی
گریه میکردم و بین حرفا هق هق میکردم
+ خیلی خسته ام بک
_ تو.....تو نباید چشمات و ببندی نینا ..... بهم قول بده یکم تحمل میکنی
نمیدونستم چکار کنم مغزم دستور هیچ کاری رو نمیداد
+ دوستت دارم
_ چی میگی دیوونه من عاشقتم....
+ بکهیونا......گریه نکن
اش کام و پشت دستم پاک کردم و گفتم
_ حالا خوبه؟
نینا از یک لبخند بی حال چشماش و بست
_ نینا......نینا......نینا چشمات و باز کن
همراه با صدا زدنش بدنشو تکون میدادم ولی اون چشماش باز نمیکرد.....
برای ادامه رمان لایک و کامنت فراموش نشه کیوتا😘
هر روز کرما بیشتر میشه خخخخخخ
😈پارت یازدهم😈
بدن غرق به خونش تو بغلم گرفتم
اون عوض بعد از زدن تیر فرار کرد
ولی واسم مهم نبود واسم زنده موندن نینا فقط مهم بود
_ نینا ......
+ بک خیلی درد دارم
_ بهت ........ بهت قول میدم که زود خوب میشی
گریه میکردم و بین حرفا هق هق میکردم
+ خیلی خسته ام بک
_ تو.....تو نباید چشمات و ببندی نینا ..... بهم قول بده یکم تحمل میکنی
نمیدونستم چکار کنم مغزم دستور هیچ کاری رو نمیداد
+ دوستت دارم
_ چی میگی دیوونه من عاشقتم....
+ بکهیونا......گریه نکن
اش کام و پشت دستم پاک کردم و گفتم
_ حالا خوبه؟
نینا از یک لبخند بی حال چشماش و بست
_ نینا......نینا......نینا چشمات و باز کن
همراه با صدا زدنش بدنشو تکون میدادم ولی اون چشماش باز نمیکرد.....
برای ادامه رمان لایک و کامنت فراموش نشه کیوتا😘
هر روز کرما بیشتر میشه خخخخخخ
۶.۶k
۲۵ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.