hot chocolate
پارت ⁹
کوک : هه خوبه آفرین
جنی : یونا نکن بسته " گریه "
کوک : بزار هرکاری میخواد بکنه ایشون رئیس پلیس هستند
یونا : دهنتو ببند فکر کردی کی هستی هان " عربده "
جین : یونا آروم باش
هوسوک : یونگی هیونگ بیا
یونگی : بده اون بی صاحابو
کوک : نمیخواد خون زیادی از دست نمیدم
نامی : همینطورشم خونت کمه گوه نخور
یونگی هیونگ دور بازوم باند بست
خانم دو : یونا آخه این چه کاریه چرا بازوی بچه ی مردم رو سوراخ میکنی
لیا : آفرین دختررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
جین : هازا مازا فازا
لیا : تو خودت دوستت کاری انجام بده ذوق نمیکنی
جین : برخلاف تو من 6 تا دوست دارم
چقدر حرف میزنن اه حالم بد شد سوار ماشینم شدم و راه افتاد به سمت خونه ولی قبلش رفتم بیمارستان
دکتر : ببخشید میپرسم ولی که این بلا رو سرتون آورده
کوک : رئیس پلیس
دکتر : نشونه گیری خوبی داشتن ، دیگه کارتون تمومه
بلند شدم و رفتم حساب کردم و سریع رفتم خونه که با قیافه ی اون دوتا روبه رو شدم
بدون توجه به وجودشون رفتم تو آشپزخونه
جنی : هنوزم برات مهم نیست من وجود دارم
یونا : کری چیزی هستی
کوک : خفه میشی یا خفت کنم الان من بخاطر تو باید درد اضافی بکشم
یونا : واسه چه
کوک : اگه میکشتیم درد نباید میکشیدم
یونا : پلیس نمیتونه آدم بکشه
جنی : ببخشید کوک
کوک : اشکال ندارع
و رفتم تو اتاقم و ولو شدم رو تخت
5 ساعت بعد
...........
🍊🧡
کوک : هه خوبه آفرین
جنی : یونا نکن بسته " گریه "
کوک : بزار هرکاری میخواد بکنه ایشون رئیس پلیس هستند
یونا : دهنتو ببند فکر کردی کی هستی هان " عربده "
جین : یونا آروم باش
هوسوک : یونگی هیونگ بیا
یونگی : بده اون بی صاحابو
کوک : نمیخواد خون زیادی از دست نمیدم
نامی : همینطورشم خونت کمه گوه نخور
یونگی هیونگ دور بازوم باند بست
خانم دو : یونا آخه این چه کاریه چرا بازوی بچه ی مردم رو سوراخ میکنی
لیا : آفرین دختررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
جین : هازا مازا فازا
لیا : تو خودت دوستت کاری انجام بده ذوق نمیکنی
جین : برخلاف تو من 6 تا دوست دارم
چقدر حرف میزنن اه حالم بد شد سوار ماشینم شدم و راه افتاد به سمت خونه ولی قبلش رفتم بیمارستان
دکتر : ببخشید میپرسم ولی که این بلا رو سرتون آورده
کوک : رئیس پلیس
دکتر : نشونه گیری خوبی داشتن ، دیگه کارتون تمومه
بلند شدم و رفتم حساب کردم و سریع رفتم خونه که با قیافه ی اون دوتا روبه رو شدم
بدون توجه به وجودشون رفتم تو آشپزخونه
جنی : هنوزم برات مهم نیست من وجود دارم
یونا : کری چیزی هستی
کوک : خفه میشی یا خفت کنم الان من بخاطر تو باید درد اضافی بکشم
یونا : واسه چه
کوک : اگه میکشتیم درد نباید میکشیدم
یونا : پلیس نمیتونه آدم بکشه
جنی : ببخشید کوک
کوک : اشکال ندارع
و رفتم تو اتاقم و ولو شدم رو تخت
5 ساعت بعد
...........
🍊🧡
۶.۶k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.