Fall to flight

Fall to flight
پارت2
®خب از کجا شروع کنیم
*داشتم به پدرم نگاه میکردم که سنگینی نگاه کسی رو رو خودم حس کردم زیر چشمی نگاهی به دور و برانداختم که فهمیدم خانم آدلر داره همجامو بارانداز می‌کنه بدون نگاه کردن بهشون با یه لبخند ملیح روی صورتم بلند شدمو سمت آشپز خونه رفتم، مامان داشت کیک و شیرینی هارو توی ظرف می‌چیند شربت آلبالو رو از توی یخچال در آوردمو لیوان ه‍ارو پر کردم و سمت هال رفتمو شروع کردم به تعارف کردن به آقاو خانم آدلر تعارف کردم بدون اینکه برم سمت دنیل آدلر به بابام تعارف کردم و سمت دنیل رفتموبهش تعارف کردم و در آخر برای خودم گذاشتم (مامان چون تو آشپزخونه بود همونجا براش گذاشتم )برگشتم سمت آشپزخونه
×چرا اول به بابات تعارف کردییی !!
*خواستم به اون پسر بفهمونم برای پدرم بیشتر از همسر آینده ام که یک درصد ممکنه ه‍مسر آینده ام باشه احترام قائلم
×خدا بگم چیکار کنه باباتون که دخترم مثل خودش دنبال دردسره،حالا چرا برگشتی؟؟
*اومدم کیک و شیرینی ببرم
×خودم میبرم تا دوباره اول به بابات تعارف نکردی
*خوشم نمیاد جلو اونا هم و راست شی خودم میبرم بعدم از دست مامانم گرفتمو کار قبلیمو تکرار کردم، بابام داشت حرص میخورد از دست منو، من تو دلم داشتم از خنده میمردم
+خب بهتره بریم سراغ اصل مطلب
®بله درست میگن
*مامان اومدو کنار پدر نشستو شروع کردن به حرف زدن منم حوصله گوش دادن به چرندیات همیشگی رو نداشتم
دیدگاه ها (۰)

بچه ها من فرزانگان سه و پنج قبول شدم ولی چون الویتام نبودن ن...

اره دیگههه مخصوصاً من🤡

بچه ها به عشقم سلاممم کنید

عزیزانی که منتظر بودید من از خودم بزارم کور خوردید من از خود...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_232_سلام عزیزم صبحتون بخ...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_224همینکه حرفش تموم شد ل...

رمان { برادر ناتنی } پارت ۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط