همه در حال غذا خوردن بودیم که یهو شوگا گفت میخواهید بدون

همه در حال غذا خوردن بودیم که یهو شوگا گفت: میخواهید بدونید قراره با کی بجنگیم ؟

یکم فکر کردم انگار که جرقه ای توی ذهنم روشن شد سریع گفتم:
جولیا؟

شوگا هم تایید گرد و گفت:
اوهوم
( جولیا یه دختر آمریکایی و عاشق گروه بی تی اس و واسشون میمیره البته میا نه اون از میا متنفره و هیتره درجه یک میاست و هر کاری می‌کنه تا میا از گروه بره یا بمیره
چندین بار نقشه هایی برای شکست دادن میا کشیده اما هرگز موفق نشده و همش ناموفق بوده و چون نمیتونه میا رو بکشه با چند نفر کمپین زدند بر علیه میا و میخواد با این کارا و فشار ها میا خودکشی کنه که تا الان ناموفق بوده و دلیلش رو هم توی پارت های بعد می‌فهمید)

نامجون کلافه لب زد :
دوباره اون؟این بار ۵۴ که داریم باهاش میجنگیم چرا دست از سرمون بر نمی داره؟

شوگا جوابشو داد:
اون هدفش میاعه و میخواد میا رو نابود کنه ولی این
نقشه اش بر خلاف بقیه نقشه هاش خیلی عجیب تره

کوک با قیافه ی پر از سوال نگاهش کرد:
چطور ؟

میا : بچه ها ولش کنین اون هیچکاری از دستش بر نمیاد

الا:درسته میا قدرتمند ترین عضو گروهه دو کشتنش کار راحتی نیست که

شوگا محکم از جاش بلند شد و گفت :بدویید باید بریم

جیمین : هیونگ کجا تازه داریم صبحونه میخوریم شوگا: جون مردم مهم تره بدویید پارک ملی درگیری ایجاد شده

هوسوک : خیله خب بلند شید بریم

رسیدیم به پارک و رفتیم طرف درگیری و جداشون کردیم میا و الا یه خانواده نسبتا مسن رو کنار کشیدند و پسرا هم مرد جوان رو کنار کشیدند

از زبان میا: بعد از اینکه جداشون کردم یه نگاه به صورت خانم پیر کردم چهره ی آشنایی داشت...وای نه نکنه !

که یهو.....