.
.
همه با تعجب به این دو نگاه میکردن تا حالا نشده بود رو سر کسی عربده بکشه! شاید یکم صداشو ببره
بالا اما این سری کل عمارت به لرزه در اومده بود! تهیونگ با عصبانیت کتش و برداشت از در رفت بیرون اون دوسش داشت اما این دیگه زیاده روی بود شایدم اشتباه از خودش بود؟
نباید عصبانیتش و رو کسی خالی میکرد اما با سرعت تمام روند به سمت انبار متروکه که چند نفر با سر و صورت کبود و خونی اونجا بسته شده بودن به صندلی کسایی که به خاطر یه اشتباه تنبیه شده بودن! اما وقتی ارباب کیم اومده بود یعنی به اخر خط رسیدن
و باید منتظر مرگشون باشن
۱:۳۰ شب
از غروب تا حالا نیومده بود!
حالم بد بود و عموم منو برد به بیمارستان و تازه سه ساعته که برگشتم اما اون نیومده شاید زیاده روی کردم اما باید حدشو میدونست !
من دوسش داشتم اما دیگه خیلی پرو شده بود بهم خبر رسیده بود که تهیونگ انبار متروکه رو با ادماش به اتیش کشیده!
پس عصبانی شده بود عموش وقتی حال ات رو دید دیگه نتونستن برن و موندن پسر عموش همه چی رو فهمیده بود اینکه ته رو دوسش دارم!
و اینکه به خاطر چی این اتفاق افتاده بود
همه با تعجب به این دو نگاه میکردن تا حالا نشده بود رو سر کسی عربده بکشه! شاید یکم صداشو ببره
بالا اما این سری کل عمارت به لرزه در اومده بود! تهیونگ با عصبانیت کتش و برداشت از در رفت بیرون اون دوسش داشت اما این دیگه زیاده روی بود شایدم اشتباه از خودش بود؟
نباید عصبانیتش و رو کسی خالی میکرد اما با سرعت تمام روند به سمت انبار متروکه که چند نفر با سر و صورت کبود و خونی اونجا بسته شده بودن به صندلی کسایی که به خاطر یه اشتباه تنبیه شده بودن! اما وقتی ارباب کیم اومده بود یعنی به اخر خط رسیدن
و باید منتظر مرگشون باشن
۱:۳۰ شب
از غروب تا حالا نیومده بود!
حالم بد بود و عموم منو برد به بیمارستان و تازه سه ساعته که برگشتم اما اون نیومده شاید زیاده روی کردم اما باید حدشو میدونست !
من دوسش داشتم اما دیگه خیلی پرو شده بود بهم خبر رسیده بود که تهیونگ انبار متروکه رو با ادماش به اتیش کشیده!
پس عصبانی شده بود عموش وقتی حال ات رو دید دیگه نتونستن برن و موندن پسر عموش همه چی رو فهمیده بود اینکه ته رو دوسش دارم!
و اینکه به خاطر چی این اتفاق افتاده بود
۲.۵k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.