موهیتو من☁🌵PT1
ا.ت : اقای کیم لطفا تورخدا خواهش میکنم
صاحب کلوپ: اهههه خ.فه شو دیگه گفتم اخراجی
ا.ت : خواهش میکنم این کار رو نکنید من باید خرج خواهر و برادرم رو دربیارم لطفا غلط کردم ببخشید دیگه اونطوری با مشتری ها حرف نمیزنم
صاحب کلوپ : گور.ت رو گم کن وگرنه زنگ میزنم پلیس دختر ج.نده
ا.ت : هق ... هق
ویو ا.ت
حالا چه خاکی بریزم به سرم بدبخت شدم پول مدرسه تینا رو از کجا بیارم سوهو هم امسال ورودی دانشگاه داره این چه بلای بود سرم اومدم
...: دنبال کار میگیردی ؟
ا.ت : برو مزاحم نشو
...: پول خوبی داره ... تومن
ا.ت : منو با اونای ک برای پول پا میدن اشتباه گرفتی
...: باید توی یه خونه به عنوان خدمت کار کار کنی
ا.ت : جدی ؟
...: اره فقط باید شب رو اونجا بمونی چون راهش دوره از اینجا
ا.ت : چرا اون وقت من ؟
...: تو الان دنبال کاری و ما به یه دختر جون که اعصاب داشته باشه نیاز داریم
ا.ت : نیاز؟
...: باید از یه بابابزرگ نق نقو مراقبت کنی
ا.ت : اوکی
...: فردا یه ادرس میدم بیا اونجا میام دنبالت
ا.ت : اوکی
( یه ربع بعد )
تینا: سلام ا.ت اومدی؟
ا.ت : اره چرا نخوابیدی ؟ ساعت 1
تینا : بیدار موندم یه چیزی بهت بگم
ا.ت : خوب میشنوم!
تینا : فردا دختر های کلاس میخوان برن مهمونی ... منم دعوت شدم ... ولی خوب لباس و پول ندارم میگم...
ا.ت : برو از کمد من هر چی میخوای بر دار پولم بهت میدم
تینا : مرسی فدات شمممم
ا.ت : من ک بجز تو خواهر دیگه ای ندارم
تینا : بوس بهت
سوهو : یاااا ساکت شید میخوام بخوابمممممم
ا.ت : برو بگیر بخواب من پول رو فردا میزارم رو وپن
تینا: باششش مسییی
وای خدا واقعا خسته ام دارم میمیرم پام درد میکنه اخ تاول زده اومدید وارم این پیر مرده تو مخ نباشه وای کمرمممم دارم میمیرم از درد
ادامه داره...
صاحب کلوپ: اهههه خ.فه شو دیگه گفتم اخراجی
ا.ت : خواهش میکنم این کار رو نکنید من باید خرج خواهر و برادرم رو دربیارم لطفا غلط کردم ببخشید دیگه اونطوری با مشتری ها حرف نمیزنم
صاحب کلوپ : گور.ت رو گم کن وگرنه زنگ میزنم پلیس دختر ج.نده
ا.ت : هق ... هق
ویو ا.ت
حالا چه خاکی بریزم به سرم بدبخت شدم پول مدرسه تینا رو از کجا بیارم سوهو هم امسال ورودی دانشگاه داره این چه بلای بود سرم اومدم
...: دنبال کار میگیردی ؟
ا.ت : برو مزاحم نشو
...: پول خوبی داره ... تومن
ا.ت : منو با اونای ک برای پول پا میدن اشتباه گرفتی
...: باید توی یه خونه به عنوان خدمت کار کار کنی
ا.ت : جدی ؟
...: اره فقط باید شب رو اونجا بمونی چون راهش دوره از اینجا
ا.ت : چرا اون وقت من ؟
...: تو الان دنبال کاری و ما به یه دختر جون که اعصاب داشته باشه نیاز داریم
ا.ت : نیاز؟
...: باید از یه بابابزرگ نق نقو مراقبت کنی
ا.ت : اوکی
...: فردا یه ادرس میدم بیا اونجا میام دنبالت
ا.ت : اوکی
( یه ربع بعد )
تینا: سلام ا.ت اومدی؟
ا.ت : اره چرا نخوابیدی ؟ ساعت 1
تینا : بیدار موندم یه چیزی بهت بگم
ا.ت : خوب میشنوم!
تینا : فردا دختر های کلاس میخوان برن مهمونی ... منم دعوت شدم ... ولی خوب لباس و پول ندارم میگم...
ا.ت : برو از کمد من هر چی میخوای بر دار پولم بهت میدم
تینا : مرسی فدات شمممم
ا.ت : من ک بجز تو خواهر دیگه ای ندارم
تینا : بوس بهت
سوهو : یاااا ساکت شید میخوام بخوابمممممم
ا.ت : برو بگیر بخواب من پول رو فردا میزارم رو وپن
تینا: باششش مسییی
وای خدا واقعا خسته ام دارم میمیرم پام درد میکنه اخ تاول زده اومدید وارم این پیر مرده تو مخ نباشه وای کمرمممم دارم میمیرم از درد
ادامه داره...
۶.۱k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.