진정한 사랑❤
진정한 사랑❤
P~28
(لباسه جینا اسلاید۲ جویی۳هانا۴)
صبح:
ویو جینا:
از خواب بیدار شدم دیدم جیمین داره اماده میشه ساعتش رو بست و با کراباتش داشت ور میرفت
جیمین:صبح بخیر بیبی سحر خیز من
جینا:صبح بخیر جیمینا.....*میخنده *
جیمین:چیه چرا میخندی اه اینم بسته نمیشه*جینا بلند شد و به طرف جیمین رفت و کرباتش رو گرفت*
جینا:دوساعته باهاش گیری بیا تموم شد
جیمین:اوو بهتر از من بلدی ها
جینا:اره دیگه خب دیرت میشه ساعت رو نگا
جیمین:اره راس میگی اوکه من میرم جایی خواستی بری به مینسوک *بادیگاردش *بگو اون بهم خبر میده اوکه مراقب خودت باش ٫بوسه کوتاه ولی محکم رو لب٫
جینا:باشه حالا دیرت شد برو من یکم دیگه میخوابم
جیمین:میخوابی!؟ تازه بیدار شدی خوابالوب باشه من رفتم*و رفت و جینا خوابید*
نیم ساعت بعد:
گوشی جینا زنگ میخوره
جینا:امم کیه*خوابالو گوشی رو برمیداره بدونه اینکه نگا کنه کیه جواب میده*٬الان کلن خوابالو حرف میزنه٬
جینا:الو
جویی:الو کجایی!؟
جینا:خوابیدم چته سره صبی
جویی :سره صبی ساعت ۱۲ظهره
جینا:چته
جویی:میخواستم بگم میای با هانا بریم بیرونه*هانا همسر ته خودتون میدونید دخترش به دنیا اومده و پرستار گرفتن الان میخوان دخترونه برن بیرون اوکه*
جینا:اوکه الان میریم
جویی:نیم ساعت دیگه زود اماده شو بیا فعلا
جینا:اوکه بایی*قط کرد بلند شد کارای لازم رو کرد و اماده شد صبحونه خورد رفت تو حیاط *
جینا:مینسوک
&بله خانم کاری دارید
جینا:میخواستم بگم من دارم با دوستام میرم بیرون دخترونه جیمین گف بهت بگم
&بله من به ارباب میگم
جینا:من میرم اوکه نیا دنبالم
&چشم مراقب خودتون باشید
\ماشینم رو برداشتم و حرکت کردم به کافه ای که قرار داشتیم و رسیدم\
جینا:های گایز
جویی:های
هانا:سلام
جینا:چخبر
جویی:هیچی
هانا:میخوایم یه روز رو بدون هیچ مزاحمی داشته باشیم بزور ته رو راضی کردم چقد لجبازه
جویی:دقیقا منم همینطور
جینا:پس تنها من بودم که جیمین نبود و اجازه داد
هانا:واو جیمین تورو ازاد گذاشته ولی مارو اون دوتا نه ولی یه حسی میگه در عضا این کاراش یه چیزی ازت میخواد
جینا:نه
جویی و هانا:😳
جینا:چیه خب اصلا بریم خوش بگذرونیم
(برگردیم پیشه جیمین ته و کوک)
تو کافه شرکت :
ته:اخیش مردم هانا چقدر لجبازه
کوک:هه جویی بدتر
جیمین:🙄
کوک و ته:باز چیه
جیمین:هیچی فقط موندم اونا چجوری تحملتون میکنن
کوک:خودت چی تو از ما بدتری
جیمین:من کیا به کی میگن
ته:خفه ولی جیمین تو به جینا ازادی زیادی دادی یه وقت ولت نکنه
جیمین:نچ
کوک:...............
💙💙لایک کامنت فراموش نشه مراقب خودتون باشی بازی تا شب💜💜
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
P~28
(لباسه جینا اسلاید۲ جویی۳هانا۴)
صبح:
ویو جینا:
از خواب بیدار شدم دیدم جیمین داره اماده میشه ساعتش رو بست و با کراباتش داشت ور میرفت
جیمین:صبح بخیر بیبی سحر خیز من
جینا:صبح بخیر جیمینا.....*میخنده *
جیمین:چیه چرا میخندی اه اینم بسته نمیشه*جینا بلند شد و به طرف جیمین رفت و کرباتش رو گرفت*
جینا:دوساعته باهاش گیری بیا تموم شد
جیمین:اوو بهتر از من بلدی ها
جینا:اره دیگه خب دیرت میشه ساعت رو نگا
جیمین:اره راس میگی اوکه من میرم جایی خواستی بری به مینسوک *بادیگاردش *بگو اون بهم خبر میده اوکه مراقب خودت باش ٫بوسه کوتاه ولی محکم رو لب٫
جینا:باشه حالا دیرت شد برو من یکم دیگه میخوابم
جیمین:میخوابی!؟ تازه بیدار شدی خوابالوب باشه من رفتم*و رفت و جینا خوابید*
نیم ساعت بعد:
گوشی جینا زنگ میخوره
جینا:امم کیه*خوابالو گوشی رو برمیداره بدونه اینکه نگا کنه کیه جواب میده*٬الان کلن خوابالو حرف میزنه٬
جینا:الو
جویی:الو کجایی!؟
جینا:خوابیدم چته سره صبی
جویی :سره صبی ساعت ۱۲ظهره
جینا:چته
جویی:میخواستم بگم میای با هانا بریم بیرونه*هانا همسر ته خودتون میدونید دخترش به دنیا اومده و پرستار گرفتن الان میخوان دخترونه برن بیرون اوکه*
جینا:اوکه الان میریم
جویی:نیم ساعت دیگه زود اماده شو بیا فعلا
جینا:اوکه بایی*قط کرد بلند شد کارای لازم رو کرد و اماده شد صبحونه خورد رفت تو حیاط *
جینا:مینسوک
&بله خانم کاری دارید
جینا:میخواستم بگم من دارم با دوستام میرم بیرون دخترونه جیمین گف بهت بگم
&بله من به ارباب میگم
جینا:من میرم اوکه نیا دنبالم
&چشم مراقب خودتون باشید
\ماشینم رو برداشتم و حرکت کردم به کافه ای که قرار داشتیم و رسیدم\
جینا:های گایز
جویی:های
هانا:سلام
جینا:چخبر
جویی:هیچی
هانا:میخوایم یه روز رو بدون هیچ مزاحمی داشته باشیم بزور ته رو راضی کردم چقد لجبازه
جویی:دقیقا منم همینطور
جینا:پس تنها من بودم که جیمین نبود و اجازه داد
هانا:واو جیمین تورو ازاد گذاشته ولی مارو اون دوتا نه ولی یه حسی میگه در عضا این کاراش یه چیزی ازت میخواد
جینا:نه
جویی و هانا:😳
جینا:چیه خب اصلا بریم خوش بگذرونیم
(برگردیم پیشه جیمین ته و کوک)
تو کافه شرکت :
ته:اخیش مردم هانا چقدر لجبازه
کوک:هه جویی بدتر
جیمین:🙄
کوک و ته:باز چیه
جیمین:هیچی فقط موندم اونا چجوری تحملتون میکنن
کوک:خودت چی تو از ما بدتری
جیمین:من کیا به کی میگن
ته:خفه ولی جیمین تو به جینا ازادی زیادی دادی یه وقت ولت نکنه
جیمین:نچ
کوک:...............
💙💙لایک کامنت فراموش نشه مراقب خودتون باشی بازی تا شب💜💜
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
۴.۴k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.