ALove in the sunset
پارت چهارم
°اما
؛*گفتم اون باید...
×خانم میتونم بیام تو
*بله
×لباس های مراسم براتون آوردم
*ممنون اجوما
×خواهش امر دیگهای ندارین
*میتونین بهمادم بگین که به گلخانه من بیاد باید باهاشون صحبت کنم ×بله خانم مومو
*ممنون میتونی بری
.
.
ویو مینهو
$سورا حتما باید بیام
=اوهوم
$راستی گفتی یه پسر دارن آره؟
=بله اسمش جیسونگ پسر پرانرژی و شیطونیه اما چون اضطراب اجتماعی داره تو مراسمات نمیاد
$هوممم
! دادااااشششششش مییییننننهههووووو
$آرومم کوچولو چیشده
! لباسامو نیگا بهم میاد؟
$ههههه آره خیلی ناز شدی
! ولی اجوما گفت نمیتونم برم حیاط بازی لباسام خراب میشه(ناراحت)
$راس میگه باشه فردا بازی میکنیم
! قولل؟
$قوله قول
! هوراااا قبول
لینا از اتاق بیرون رفت و سورا گفت
=من دیگه رفع زحمت میکنم
$آره برو حاضر شو کاری داشتم صدات میکنم
°اما
؛*گفتم اون باید...
×خانم میتونم بیام تو
*بله
×لباس های مراسم براتون آوردم
*ممنون اجوما
×خواهش امر دیگهای ندارین
*میتونین بهمادم بگین که به گلخانه من بیاد باید باهاشون صحبت کنم ×بله خانم مومو
*ممنون میتونی بری
.
.
ویو مینهو
$سورا حتما باید بیام
=اوهوم
$راستی گفتی یه پسر دارن آره؟
=بله اسمش جیسونگ پسر پرانرژی و شیطونیه اما چون اضطراب اجتماعی داره تو مراسمات نمیاد
$هوممم
! دادااااشششششش مییییننننهههووووو
$آرومم کوچولو چیشده
! لباسامو نیگا بهم میاد؟
$ههههه آره خیلی ناز شدی
! ولی اجوما گفت نمیتونم برم حیاط بازی لباسام خراب میشه(ناراحت)
$راس میگه باشه فردا بازی میکنیم
! قولل؟
$قوله قول
! هوراااا قبول
لینا از اتاق بیرون رفت و سورا گفت
=من دیگه رفع زحمت میکنم
$آره برو حاضر شو کاری داشتم صدات میکنم
- ۱.۴k
- ۲۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط