ALove in the sunset

پارت سه
خب میشنوم
هان با قیافه خنگ و کیوتش به نوئا خیره شد
+خاندان لی پسر دارن؟
نائو از لحن هان خندش گرفت
-آره اسمش مینهوعه همسن خودته زیاد اجتماعی نیس تقریبا تو کل مراسمات نمیاد ولی چون ایندفعه برای آشنایی خانواده هاست مثل تو مجبوره که بیاد چیزه دیگه‌ای میخوای بدونی؟ 
+اوننن امگاعه؟
-نه الفاعه ولی نترس عیاش نیس
+تو اف بی آیو میزاری تو جیب چپت دختر
-هه چی فک کردی حالا غذاتو بخور استراحت کن شاهزاده
کلمه اخر با تعنه گفت و خواست بره که هان با لپایی که از غذا پر شدن گفت :درم ببند
-با دهن پر حرف نزن خفه میشی میمیری
+زبونتو گاز بگیر
نوئا بعد چند مین برگشت
-هانجی هانجی (نوئا هانو اینطوری صدا میکنه)
+هوم
-واسه مراسم چی میخوای بپوشی
+نمیدونم هیچ ایده ای ندارم از لباسای مخصوص مراسمات بدم میاد کاش میتونستم لباسای خودمو بپوشم
-خیر سرت شاهزاده ای کدوم اشراف زاده ای و دیدی با لباس راحتی بیاد
×خودتم از پوشیدن گن و دامن اجتناب میکنی دخترم
- اجوما کی اومدی(وقت گل نی اومد خب الان دیگه)
اجوما از چارچوب در به داخل اتاق اومد
×چند دقیقه ای میشه ملکه از قبل لباس مراسم برای شما چهارتا آماده کردن اومدم اونارو بهتون بدم
-ما چهارتا؟
×جیئون به عنوان پارتنر خانم مومو در مراسم شرکت میکنن
ضربان قلب هان دوباره بالا رفت
-من اخر اون عوضی میکشم
+ ولش کن
.
.
ویو مینا
دوساعته کدوم گوریه با این بدن نمیتونم داروهامو بردارم
°بانو مومو منم جیئون
*اوه بیا تو
جیئون وارد شد روتخت لم داد
*خب خوشگذشت؟
°اون دختره ی عوضی نزاشت پیشش *هوفف امشب کاره اون پسره رو یسره میکنی
دیدگاه ها (۲)

ALove in the sunset

ALove in the sunset

ALove in the sunset

ALove in the sunset

ALove in the sunset

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط