پارت۴۵
پارت۴۵
اریکا: توروخدا بزارید ما بریم
هقققق هق
جویی: واقعا خری یا خودتو میزنی به خریت؟
جیهیو: خفه شید یا میزارید ما بریم یا...
جویی: یاا؟میخوای چیکار کنی به تهیونگت زنگ بزنی ؟؟؟امم..چجوری ؟؟
جیهیو: به تو ربطی نداره کمشو کنار میخوایم بریم
سومی:وایییی چقدر زود میخواید برید بمونسد توزوخدا😹😹
اریکا: دیدم بغلم ماشینه و در ماشین بازه و تو ماشین یه گوشیه بهترین موقع برای زنگ زدن به جونگ کوک بود
اما دورم پر از ادم های گولاخ بود
سومی: خب خب حالا باید بریم به جایی که منظرتونه😼
جویی: ببریدشون
اریکا:یهو ادمارو هول دادم و دوییدم سمت ماشین و رفتم تو ماشین و در ماشینو قفل کردم
جویی: ای دختره ی ایکبیری درو باز کن
جیهیو: وایی اریکا بالاخره یکار درست کرد البته اگه نرینه
اریکا: گوشیو برداشتم و زنگ زدم بهجونگ کوک
جونگ کوک: پسس چرا نیومدن
بزار به راننده زنگ بزنم.......
الو
راننده:سلام اقا
جونگ کوک: چیزه کجایین؟؟
راننده: اقا هنوز از ارایشگاه نیومدن بیرون
جونگ کوک: چییی؟؟...باشه صبر کن
گوشیو قطع کردمو به ارایشگاه زنگ زدم
منشی: بله...
جونگ کوک: سلام خانم امروز دوتا عروس اومدن ارایشگاه الان اونجان؟
منشی: ببخشید اما شما؟
جونگ کوک: من شوهرشونم
منشی: اها بله بزارید نگاه کنم....اممم اقا ببخشید خانم جیهیو و اریکا دو ساعت پیش از ارایشگاه خارج شدن
جونگ کوک:چییی؟؟؟مطمئنید؟؟
منشی: بلهه ...بعدشم با یه ماشین رفتن
جونگ کوک: ماشین؟چه ماشینی
منشی: ببخشید اما دیگه اطلاع نداریم
جونگ کوک: خیلی خب باشه ممنونم
.......
یعنی سوار کدوم ماشین شدن؟
اریکا: با گریه چهاربار به جونگ کوک زنگ زدم اما همش اشغال بود😭😭😭
یهو یکی از پشت رو سرم اسلحه گذاشت برگشتم دیدم سومیه
سومی: برنداشت اقای مجنون؟ههه شاید اصلا براش مهم نیس تو گم و گور شدی
اریکا: خفههه شووو با اون دهن کثیفت حرف نزن
سومی: گوه نخور بابا .پیاده شو
جیهیو: واییی گرفتنشش 😭😭مارو میکشن بعد همینجا دفنمون میکنن
اریکا: توروخدا بزارید ما بریم
هقققق هق
جویی: واقعا خری یا خودتو میزنی به خریت؟
جیهیو: خفه شید یا میزارید ما بریم یا...
جویی: یاا؟میخوای چیکار کنی به تهیونگت زنگ بزنی ؟؟؟امم..چجوری ؟؟
جیهیو: به تو ربطی نداره کمشو کنار میخوایم بریم
سومی:وایییی چقدر زود میخواید برید بمونسد توزوخدا😹😹
اریکا: دیدم بغلم ماشینه و در ماشین بازه و تو ماشین یه گوشیه بهترین موقع برای زنگ زدن به جونگ کوک بود
اما دورم پر از ادم های گولاخ بود
سومی: خب خب حالا باید بریم به جایی که منظرتونه😼
جویی: ببریدشون
اریکا:یهو ادمارو هول دادم و دوییدم سمت ماشین و رفتم تو ماشین و در ماشینو قفل کردم
جویی: ای دختره ی ایکبیری درو باز کن
جیهیو: وایی اریکا بالاخره یکار درست کرد البته اگه نرینه
اریکا: گوشیو برداشتم و زنگ زدم بهجونگ کوک
جونگ کوک: پسس چرا نیومدن
بزار به راننده زنگ بزنم.......
الو
راننده:سلام اقا
جونگ کوک: چیزه کجایین؟؟
راننده: اقا هنوز از ارایشگاه نیومدن بیرون
جونگ کوک: چییی؟؟...باشه صبر کن
گوشیو قطع کردمو به ارایشگاه زنگ زدم
منشی: بله...
جونگ کوک: سلام خانم امروز دوتا عروس اومدن ارایشگاه الان اونجان؟
منشی: ببخشید اما شما؟
جونگ کوک: من شوهرشونم
منشی: اها بله بزارید نگاه کنم....اممم اقا ببخشید خانم جیهیو و اریکا دو ساعت پیش از ارایشگاه خارج شدن
جونگ کوک:چییی؟؟؟مطمئنید؟؟
منشی: بلهه ...بعدشم با یه ماشین رفتن
جونگ کوک: ماشین؟چه ماشینی
منشی: ببخشید اما دیگه اطلاع نداریم
جونگ کوک: خیلی خب باشه ممنونم
.......
یعنی سوار کدوم ماشین شدن؟
اریکا: با گریه چهاربار به جونگ کوک زنگ زدم اما همش اشغال بود😭😭😭
یهو یکی از پشت رو سرم اسلحه گذاشت برگشتم دیدم سومیه
سومی: برنداشت اقای مجنون؟ههه شاید اصلا براش مهم نیس تو گم و گور شدی
اریکا: خفههه شووو با اون دهن کثیفت حرف نزن
سومی: گوه نخور بابا .پیاده شو
جیهیو: واییی گرفتنشش 😭😭مارو میکشن بعد همینجا دفنمون میکنن
۳۰.۹k
۰۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.