لبخند مرا بس بود آغوش لهم می کرد

لبخند مرا بَس بود آغوش لِهَم می کرد
آن بوسه مرا می کُشت لب مُنهدمم می کرد

آن بوسه و آن آغوش قَتّاله و مَقتَل بود
در سیرِ مرا کشتن این پرده ی اول بود




#علیرضا_آذر
دیدگاه ها (۱۰)

هفت میلیارد نفر دور همند اما باز برترین دغدغه نوع بشر تنهایی...

گفت پیری:درد,بی درمان بگیری بچه جان او دعای کارسازی کرد و من...

خون دل و حرف خلق و رنج جدایی هرسه می ارزد مرا به دیدنت ای عش...

هرسه بی نفس و خسته دل و تنهاییم من و این کوچه و باران چه به ...

نیش مسمار اگر لب به سخن وا می کردپرده از راز غم فاطمه بالا م...

دوستت دارمانقدر زیاد که گاهی وقت هاکه دوریچشمانم بی اختیار ش...

زیباترین لبخند جهان را داشت آن شب کنارم خوابیده بود بیدار شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط