زیباترین لبخند جهان را داشت

زیباترین لبخند جهان را داشت
آن شب کنارم خوابیده بود
بیدار شدم و کنارش نشستم
به صورت بدون لبخندش نگاه کردم
انگار که یک‌ جنگجو بدون سلاح باشد
بیدار شد مرا دید و دوباره مسلح شد
به چشم های هم خیره شدیم
در چشم هایش نگاه کردم و تمام زندگی اش مثل یک فیلم نمایش داده شد
هیچ کدام پلک نمی زدیم
در من آتشفشانی بود که داشت مرا ذوب می‌کرد
چشم هایش پرده ی سینمایی بود که داشت تلخترین فیلم جهان را اکران می کرد
من تنها تماشاگر این فیلم بودم
پلک هایش را بست
فیلم تمام شد
در آغوشش کشیدم
از آن شب فهمیدم هر که زیباتر می خندد ، درد های عمیق تری دارد



#حسین_حائریان
دیدگاه ها (۰)

بهترین توصیه به انسانِ امروز همین است که: «از امروز لذت ببر،...

تمام روز در شهرِ بغض‌های فروخورده پیاده راه رفته بود و حالا ...

حضرت آریستوفانس ، از خردمندان یونان باستان یک نظریه ی کمی غی...

زندگی سمسارها جالب است. هر روز وارد خانه غریبه‌ها مى‌شوند و ...

وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد،...

آن شب && ۲از میان هق هق هایش گفت: ازت...متنفرم...ازت متنفرم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط