پارت دو

پارت دو

مرد ♡
ات✓

♡: دختر کوچولو خوبی؟

✓: ا. اره م ممنونم

♡: خواهش میکنم برو خونتون خانوادت نگرانت میشم

✓: خانواده ای ندارم...

♡: متاسفم.... اگه جایی واسه خواب نداری برو اونجا یه پارک هست اونجا بعضیا میخوابن برو اونجا

✓: اشه ممنونم

ات و اون مرد خدافظی کردن و ات به سمت پارک حرکت کرد

ویو ات

وای چقدر جذاب بود و به نظر مهربون اما مگه چی مشد امشب بهم جا بده؟

ویو مرد
چه دختر کیوتی بود.. حیف نمشد بگم بیاد خونه من

ا.ت رفت و رو نیمکت نشست کیفشو بغل کرد و خوابید صبح زود بیدار شد و بعد دوباره دنبال کار گشت تا اینکه...

ا.ت: سلام من دنبال کار میگردم

صاحب کار: باشه بیا اینجا کار کن

با خوشحالی داخل رفت و..
ویو ات

خیلی خوشحال بودم صاحبکارم و راضی کردم بهم تو همون رستوران جا بده یه اتاق کوچیک اونجا بود همون شد خونه ای من

پرش زمانی سه هفته بعد


سه هفته ست دارم اینجا کار میکنم و راضی هستم موقع دادن حقوق هست و الان ساعت ۱۰ شب هستش

ویو
صاحبکار میخواست حقوق ا.ت و بقیه رو بده ولی وقتی خواست کلیدو برداره دید کلید نیست

صاحبکار: کلید نیست دست کدومتونه با (عصبانیت)

لیا دختر پرو پاشد و گفت: اقا من دیدم
ا.ت رفت و از کیفتون برداشت( عشوه)

ا.ت: چرا دروغ میگی دختره ی پرو من اصلا..
صاحبکار حرفشو قطع کرد

صاحبکار: ا.ت کار توعه؟

ات: بخدا قسم کار من نیست

لیا: خب میتونین جیباشو بگیردین
دیدگاه ها (۰)

صاحبکار و با + ✓ و ات+به سمت جیب ات رفت و دستشو تو جیبش کرد ...

پارت سه از اینجا به بعد شکنجه و خشن شروع میشه🤣💔🥲ات و تهیونگ ...

پارت یکویو ا.تهفته دیگه میتونم از یتیم خونه برم و مستقل بشم ...

معرفی شخصیت هاا.ت مظلوم و مغرور خیلی خوشگل و ۱۷ سالشه تو بچگ...

پارت ۶ فیک مرز خون و عشق

love Between the Tides

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط