با من بیا زیبای من تا عشق مهمانت کنم

با من بیا زیبای من! تا عشق مهمانت کنم
دردی اگر داری بگو با بوسه درمانت کنم

آرامشت را بیخیال... امشب به ساز من برقص!
پاسخ بگو، پلکی بزن، تا مست و حیرانت کنم

بنشین فقط حرفی بزن حتی به نرخ عمر من
جانم فدایت! خنده کن تا ماه ارزانت کنم

ترسوترین ترسای من قید قوانین را بزن
همراه شو تا آشنا با شیخ صنعانت کنم!

سیاره ی زیبای من دور تو گردش می کنم
عشقم تو را زیباترین کیوان کیهانت کنم؟

اسطوره ی مهر و وفا بی شک تو هستی خوب من
با من بمان تا سرتر از تاریخ ایرانت کنم

در حسرت این لحظه ها یعقوب دیدارت شدم
حالا که هستی صبر کن تا عشق مهمانت کنم!
دیدگاه ها (۳)

پشتِ پلکت شعرهای ناب پنهان کرده‌ایجنگلِ آرامشی در قاب پنهان ...

چون زلف تو ام جانا در عین پریشانیچون باد سحرگاهم در بی سر و ...

به شراب ِ ارغوانے مشڪن خمار ما رابه نسیم مهربانے بنشان غبار ...

فریدون مشیریدرون آینه ها درپی چه می گردی؟بیا ز سنگ بپرسیمکه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط