Part 38
Part 38
بچه ها اگه حمایت نکنید دیگه فیک رو ادامه نمیدم
ویو ات
منو الکسا همو بغل کردیم
الکسا:مرسی که شما و آقای مین کمکم کردین و مادرم رو از دست اون عوضی نجات دادین
ات و یونگی:خواهش میکنم
یونگی:الکسا اگه دوست داشتی میتونی منو یونگی صدا کنی
الکسا:متمعنین؟
یونگی:آره
الکسا:مرسی یونگی
یونگی:اون موقع ها چون بهم میچسبیدی بهت گیر میدادم الان دیگه مشکلی ندارم
ات:منم میتونی ات صدا بزنی
الکسا تعظیم کوتاهی کرد:مرسی ات و یونگی
ات و یونگی:خواهش
ات:عزیزم میتونی پرونده تهیون رو بیاری
الکسا:حتما
اکسا رفت
ات:خانم کانگ شما هم میتونید برید ما واستون وقت دادگاه میگیریم و خونه هم میگیریم فقط سوئیت ۱۳۰ متری واستون خوبه؟
سوجین:خیلی گرون میشه من به ۱۰۰ متری هم راضی هم و اگه شما واسم پیدا کنید ممنون میشم و پول ر واستون میریزم
یونگی:نیازی نیست خودم میدم
سوجین:نه اونجوری نمیتونم تو صورتتون نگاه کنم
یونگی:باشه هر جور راحتین
ببخشید میپرسم پولش رو دارین
سوجین:خونه ۱۰۰ متری حتما یک میلیارد و نیم میشه یه میلیارد دارم بقیه رو جور میکنم
یونگی:پس ما میدیم حرفی هم نباشه
سوجین:آخه
ات:گفتیم میدیم دیگه حالا هم شما برید خونه و استراحت کنین
سوجین:خیلی خیلی ازتون ممنونم خدافز
یونگی و ات:خدافز
سوجین رفت بعدش الکسا اومد تو
الکسا:بفرمایید یونگی
یونگی:مرسی بعد با من رسمی حرف نزن بعدش ببخشید پرونده لی میسو هم بیار ممنون
الکسا:چش...یعنی باشه یونگی
الکسا دوباره رفت
ات:من میرم پیش خواهرم اینا پرونده تهیون رو خودم اومدم باهم ببینیم پرونده لی میسو ببین من بعدا میبینم
یونگی:اوکی برو*سرش پایین بود داشت پرونده رو میدید*
رفتم بیرون سمت اتاق جیمین رفتم دیدم اونجان
ات:سلام
همه:سلام
ات:خوب بچه ها اتاقتون رو دیدین؟
بچه ها:آره
جونگ یی:تمش رو هممون سیاه و سفید میخوایم
ات:اوکی به الکسا میگم سفارش بده
هوسوک و جیمین با تعجب منو نگاه کردن
هوسوک:با الکسا مشکلی نداری؟
تمام ماجرا رو تعریف کردم
جیمین:چه مدل آشغالی داشتیم ولی کارش بد نی
ات:اوهوم امممم خوب ببینین بچه ها شما برین صندلی بخرین و مدل پیز رو انتخاب ونین به الکسا میگم بچه ها:اوکی
ساعت رو نگاه کردم ساعت ۹:۰۰ بود به بچه ها گفتم:شما برین خونه تایم کاری تا ساعت ۹ دیگه؟
جیمین:آره
ات:خوب برین خدافز
بچه ها: خدافز
ات:جیمین و هوسوک شما هم بیاید بریم خونه پرونده ها رو خونه باید چک کنم ب یه خبر بد تهیونم جزو مدل هاست
هوسوک و جیمین:چیییییی؟
ات:همین که شنیدین بعدش تا کارش رو نبینیم نمیتونیم قبول کنیم که همه قیافه هامون رو جوری نشون میدیم که انگار خوشمون نیومد بعدش از این به بعد الکسا همتون رو به اسم صدا میزنه
هوسوک و جیمین:باش
اول این پارت رو لایک کن بعد برو بعدی
بچه ها اگه حمایت نکنید دیگه فیک رو ادامه نمیدم
ویو ات
منو الکسا همو بغل کردیم
الکسا:مرسی که شما و آقای مین کمکم کردین و مادرم رو از دست اون عوضی نجات دادین
ات و یونگی:خواهش میکنم
یونگی:الکسا اگه دوست داشتی میتونی منو یونگی صدا کنی
الکسا:متمعنین؟
یونگی:آره
الکسا:مرسی یونگی
یونگی:اون موقع ها چون بهم میچسبیدی بهت گیر میدادم الان دیگه مشکلی ندارم
ات:منم میتونی ات صدا بزنی
الکسا تعظیم کوتاهی کرد:مرسی ات و یونگی
ات و یونگی:خواهش
ات:عزیزم میتونی پرونده تهیون رو بیاری
الکسا:حتما
اکسا رفت
ات:خانم کانگ شما هم میتونید برید ما واستون وقت دادگاه میگیریم و خونه هم میگیریم فقط سوئیت ۱۳۰ متری واستون خوبه؟
سوجین:خیلی گرون میشه من به ۱۰۰ متری هم راضی هم و اگه شما واسم پیدا کنید ممنون میشم و پول ر واستون میریزم
یونگی:نیازی نیست خودم میدم
سوجین:نه اونجوری نمیتونم تو صورتتون نگاه کنم
یونگی:باشه هر جور راحتین
ببخشید میپرسم پولش رو دارین
سوجین:خونه ۱۰۰ متری حتما یک میلیارد و نیم میشه یه میلیارد دارم بقیه رو جور میکنم
یونگی:پس ما میدیم حرفی هم نباشه
سوجین:آخه
ات:گفتیم میدیم دیگه حالا هم شما برید خونه و استراحت کنین
سوجین:خیلی خیلی ازتون ممنونم خدافز
یونگی و ات:خدافز
سوجین رفت بعدش الکسا اومد تو
الکسا:بفرمایید یونگی
یونگی:مرسی بعد با من رسمی حرف نزن بعدش ببخشید پرونده لی میسو هم بیار ممنون
الکسا:چش...یعنی باشه یونگی
الکسا دوباره رفت
ات:من میرم پیش خواهرم اینا پرونده تهیون رو خودم اومدم باهم ببینیم پرونده لی میسو ببین من بعدا میبینم
یونگی:اوکی برو*سرش پایین بود داشت پرونده رو میدید*
رفتم بیرون سمت اتاق جیمین رفتم دیدم اونجان
ات:سلام
همه:سلام
ات:خوب بچه ها اتاقتون رو دیدین؟
بچه ها:آره
جونگ یی:تمش رو هممون سیاه و سفید میخوایم
ات:اوکی به الکسا میگم سفارش بده
هوسوک و جیمین با تعجب منو نگاه کردن
هوسوک:با الکسا مشکلی نداری؟
تمام ماجرا رو تعریف کردم
جیمین:چه مدل آشغالی داشتیم ولی کارش بد نی
ات:اوهوم امممم خوب ببینین بچه ها شما برین صندلی بخرین و مدل پیز رو انتخاب ونین به الکسا میگم بچه ها:اوکی
ساعت رو نگاه کردم ساعت ۹:۰۰ بود به بچه ها گفتم:شما برین خونه تایم کاری تا ساعت ۹ دیگه؟
جیمین:آره
ات:خوب برین خدافز
بچه ها: خدافز
ات:جیمین و هوسوک شما هم بیاید بریم خونه پرونده ها رو خونه باید چک کنم ب یه خبر بد تهیونم جزو مدل هاست
هوسوک و جیمین:چیییییی؟
ات:همین که شنیدین بعدش تا کارش رو نبینیم نمیتونیم قبول کنیم که همه قیافه هامون رو جوری نشون میدیم که انگار خوشمون نیومد بعدش از این به بعد الکسا همتون رو به اسم صدا میزنه
هوسوک و جیمین:باش
اول این پارت رو لایک کن بعد برو بعدی
۴۲.۶k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.