باورم نمی شود اینکه

باورم نمی شود.. اینکه
پاهایت آنقدر سائیده به رفتن شده که
برگشتنت، گزافه گوییِ کلاغ ها
در غروبِ ماتم زدۀ یک شب جمعه است..

جمعه در پیش است و
دلگیری از پنجره سرک می کشد..
دستِ فاصله را بگیر و برگرد ... و
با احتیاط مرا دوست بدار که ... شکستنی ام..

#حمید_رضا_هندی

+ صمیمانه ممنون تان هستم که با نام نویسنده بازنشر می کنید...
دیدگاه ها (۳)

رفیق حالم را میفهمی؟امشب کمی به یاد گذشته های دور افتاده ام....

عاقبت می‌آیی و مندر توازن راه رفتنت، باز مبهوت زنانگی‌ات می‌...

شب ها پلک هایم سنگین می شوداما خواب ندارماز چشمانم بی هوا اش...

این عدالت نیست . . . .اینکه هیچ ماشین بزرگی ،نیمه شب به نیمه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط