دیدار اول ..

چشمم افتاد به لباش و دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و لبمو گذاشتم رو لبش . با ولع شدید میبوسید و هیچ راه فراری برای ات نگذاشته بود بعد از چند دقیقه ازش جدا شد
ات : معلوم هست داری چیکار …
لینو : هیس
لینو ات رو براید استایل بغل میکنه و میبرتش سمت ماشین
ات : منو بزار زمینن
ات ویو
اصلا نمی فهمیدم داره چیکار میکنه منو گذاشت تو ماشین خودشم نشست به محض‌نشستن پاشو رو‌ گاز فشرد
ات : لینو داری چیکار میکنی بزن کنار
ات : لینو گفتم بزن کنار
همینطوری میرفت و کوچکترین اهمیتی به دخترک نمیداد که رسیدن خونه
لینو از ماشین پیاده شد و سمت ات رفت و براید بغلش کرد و رفت سمت خونه
ات : لینو داری چه غلطی میکنی ( داد )
لینو ویو
پرتش کردم رو تخت و روش خیمه زدم
ات : لی لینو ( ترسیده )
لینو : ات من دوست دارم
ات : چی
لینو یهو کاملا تغییر حالت داد و ات رو محکم بغل کرد و سرش رو توی گردن ات فرو کرد
دیدگاه ها (۱)

دیدار اول …

دیدار اول …

دیدار اول ..

دیدار اول ..

میکنه و میگه تهیونگ: بیبی داری عصبیم میکنی خونه من نه خونمون...

قهر من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط