گفته بودی «لایُضیعُ عزیزم»، ولی دیر گفته بودی، من و هفت خ
گفته بودی «لایُضیعُ عزیزم»، ولی دیر گفته بودی، من و هفت خیل اینطرفتر و آنطرفتر، همگی تباه شده بودیم، حیف شده بودیم، بیفایده شده بودیم.
دیر گفته بودی، ولی اصلاً گفتن بیفایده بود، بهوقت هم اگر میگفتی، افاقه نمیکرد که ما دیگر بندهی حرفهای قشنگ و قصههای سلحشوری و حماسههای عاشقانه نبودیم. چی بود میگفتی؟ «من گوش استماع ندارم! لِمَن تقول؟»
در زمانهی ما حرف، حجم داشت، تن داشت و جا میگرفت، روی هم مینشست و گوش را پر میکرد.
چون ما بهتجربه و بهرنج، یادگرفته بودیم شک کنیم، بپرسیم و قبول نکنیم. حرف، برای ما چیزی نبود که بگویی و فقط چیزی را از سرت بازکنی.
•
دیگر نگو «لایضیع» که ما دیدیم که اگر عرضه نداشته باشی، خدا «یضیعُ»؛ خوب هم یضیعُ!
دیر گفته بودی، ولی اصلاً گفتن بیفایده بود، بهوقت هم اگر میگفتی، افاقه نمیکرد که ما دیگر بندهی حرفهای قشنگ و قصههای سلحشوری و حماسههای عاشقانه نبودیم. چی بود میگفتی؟ «من گوش استماع ندارم! لِمَن تقول؟»
در زمانهی ما حرف، حجم داشت، تن داشت و جا میگرفت، روی هم مینشست و گوش را پر میکرد.
چون ما بهتجربه و بهرنج، یادگرفته بودیم شک کنیم، بپرسیم و قبول نکنیم. حرف، برای ما چیزی نبود که بگویی و فقط چیزی را از سرت بازکنی.
•
دیگر نگو «لایضیع» که ما دیدیم که اگر عرضه نداشته باشی، خدا «یضیعُ»؛ خوب هم یضیعُ!
۶۸.۸k
۲۲ دی ۱۴۰۰