عشق دوطرفه
#عشق دوطرفه
#چند پارتی
پارت سیزده....
ا/ت: خب راستش اونی امروز رو کسی که کراش بودم و عاشقش بودم بهم درخواست دوستی داد
داهیون: اها تو گاوم قبول کردی
ا/ت: یاااا خب اره
داهیون: اها مبارکه حالا بستنیامونو بده
ا/ت: هعی(با خنده)
(صبح زود)
ا/ت: اوو سلام هیونجین اینجا چیکار میکنی دنبال من اومدی
هیونجین: معلومه که دنبال عشقم اومدم خب حالا بریم مدرسه دیر میشه
ا/ت: اره اگ دیر بشه استاد مارو ب نود و هشت قسمت سامورایی تکه تکه میکنه
هیونجین: هعی (خنده)
ا/ت: یاااا نخند دارم راس میگم
هیونجین: باشه باشه
هیونجین و ا/ت رسیدن مدرسه که سوجون اومد
سوجون: سلام ا/
سوجون: یه لحظه هیونجین تو اینجا چیکار میکنی
هیونجین: با عشقمم
سوجون: چی
ا/ت: هیونجین دیروز ب من اعتراف کرد منم قبول کردم
سوجون: اهان مبارکه
سوجون زیر لب(گندش بزنم)
خلاصه ا/تو هیونجین اون روزو با خوشی گذروندن و به این ترتیب هرروزشان گذشت
(چند سال بعد وقتی ا/تو هیونجین فارغ التحصیل میشن)
هیونجین: مبارکهههههههههههههه
ا/ت:(ا/ت پرید بغل هیونجین) مرسی عشقممم راستی فارغ التحصیلی توهم مبالککک
و بعد هیومجین لب ا/تو بوسید مرسی جوجوم
ا/ت:(خندید)
هیونجین: وای خیلی خوشحالممممم میگم عشقم کی بیام خواستگاریت
ا/ت: یااا هنو زوده بزا چند ماه بگذره
هیونجین: اما من نمیتونم منتطر بمونم
ا/ت: باید بمونی چاره نیس....
#چند پارتی
پارت سیزده....
ا/ت: خب راستش اونی امروز رو کسی که کراش بودم و عاشقش بودم بهم درخواست دوستی داد
داهیون: اها تو گاوم قبول کردی
ا/ت: یاااا خب اره
داهیون: اها مبارکه حالا بستنیامونو بده
ا/ت: هعی(با خنده)
(صبح زود)
ا/ت: اوو سلام هیونجین اینجا چیکار میکنی دنبال من اومدی
هیونجین: معلومه که دنبال عشقم اومدم خب حالا بریم مدرسه دیر میشه
ا/ت: اره اگ دیر بشه استاد مارو ب نود و هشت قسمت سامورایی تکه تکه میکنه
هیونجین: هعی (خنده)
ا/ت: یاااا نخند دارم راس میگم
هیونجین: باشه باشه
هیونجین و ا/ت رسیدن مدرسه که سوجون اومد
سوجون: سلام ا/
سوجون: یه لحظه هیونجین تو اینجا چیکار میکنی
هیونجین: با عشقمم
سوجون: چی
ا/ت: هیونجین دیروز ب من اعتراف کرد منم قبول کردم
سوجون: اهان مبارکه
سوجون زیر لب(گندش بزنم)
خلاصه ا/تو هیونجین اون روزو با خوشی گذروندن و به این ترتیب هرروزشان گذشت
(چند سال بعد وقتی ا/تو هیونجین فارغ التحصیل میشن)
هیونجین: مبارکهههههههههههههه
ا/ت:(ا/ت پرید بغل هیونجین) مرسی عشقممم راستی فارغ التحصیلی توهم مبالککک
و بعد هیومجین لب ا/تو بوسید مرسی جوجوم
ا/ت:(خندید)
هیونجین: وای خیلی خوشحالممممم میگم عشقم کی بیام خواستگاریت
ا/ت: یااا هنو زوده بزا چند ماه بگذره
هیونجین: اما من نمیتونم منتطر بمونم
ا/ت: باید بمونی چاره نیس....
۱۳.۲k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.