عشق دوطرفه
عشق دوطرفه
پارت دوازده...
هیونجین تصمیم گرفت بره با ا/ت حرف بزنه از اونجایی که وقتی سوجون تو دستشویی بود از گوشیش برداشته بود زنگ زد ا/ت
ا/ت گوشیو برداشت
هیونجین:الو سلام
ا/ت: ببخشید تو کی هستی
هیونجین: هیونجینم میخواستم یچیزی بگم
ا/ت: اها سلام نکنه توهم میخپاس مثل سوجون باهام قرار بزاری
هیونجین: مگه تو بهش نگفتی باهات بره بیرون
ا/ت: نه خودش گفت
هیونجین: اها یه لحظه بیا جلودر خوابگاه میخوام یچیزی بگم
ا/ت: بیا بستنی فروشی لب خیابون میام
هیونجین: باش
هردو مث سگ ذوققق کردن که همدیگرو میبینن
هیونجین مث جت رسید نشست رومیزی که ا/ت بود
ا/ت: سلام
هیونجین: سلام
ا/ت: اومم چی میخواستی بگی
هیونجین: میشه به من نگا کنی یه لحظه
ا/ت بع...
هیونجین وقتی ا/ت برگشت لباس ا/تو بوسید و چن دقیقه طول کشید بع دلیل کمبود اکسیژن جدا شدن
ا/ت: تو چیکار کردی
هیونجین زانو زد و پاکت گردنبندی رو از جیبش دراورد باز کرد و گفت
هیونجین:من عاشقتم ا/ت این گردنبندو برای تو خریدم قبول میکنی فرندم شی
ا/ت: منم عاشقتم هیونجین معلومه که قبول میکنم
هیونجین رفت و گردنبندو بست و دوباره لبای ا/تو بوسید که یهو گوشی ا/ت زنگ خورد مجبور شدن جداشن
هیونجین: اههه داشتم میبوسیدمش
ا/ت: ساکت شو اونیمه
ا/ت: الو اونی
لیا: الو ا/ت کجایی زود بیا
ا/ت: بستنی فروشیم بزا بستنیمو بخورم بیام
لیا: به ماهم بخر وانیلی بگیر
ا/ت: باش
ا/ت گوشیو قط کرد و بستنیشو خورد برای اعضاهم خرید و رفت
ا/ت با خودش: وایییی بالاخره دوی پسرم شد وایی عشقم یه طرفه نبود لیلیلی
همین که داشت میگفت اصلا حواسش نبود که در روبه اعضا بازه
داهیون: باز چی میگه عشق مشق چبه
ا/ت: اونی خب راستش.......
پارت دوازده...
هیونجین تصمیم گرفت بره با ا/ت حرف بزنه از اونجایی که وقتی سوجون تو دستشویی بود از گوشیش برداشته بود زنگ زد ا/ت
ا/ت گوشیو برداشت
هیونجین:الو سلام
ا/ت: ببخشید تو کی هستی
هیونجین: هیونجینم میخواستم یچیزی بگم
ا/ت: اها سلام نکنه توهم میخپاس مثل سوجون باهام قرار بزاری
هیونجین: مگه تو بهش نگفتی باهات بره بیرون
ا/ت: نه خودش گفت
هیونجین: اها یه لحظه بیا جلودر خوابگاه میخوام یچیزی بگم
ا/ت: بیا بستنی فروشی لب خیابون میام
هیونجین: باش
هردو مث سگ ذوققق کردن که همدیگرو میبینن
هیونجین مث جت رسید نشست رومیزی که ا/ت بود
ا/ت: سلام
هیونجین: سلام
ا/ت: اومم چی میخواستی بگی
هیونجین: میشه به من نگا کنی یه لحظه
ا/ت بع...
هیونجین وقتی ا/ت برگشت لباس ا/تو بوسید و چن دقیقه طول کشید بع دلیل کمبود اکسیژن جدا شدن
ا/ت: تو چیکار کردی
هیونجین زانو زد و پاکت گردنبندی رو از جیبش دراورد باز کرد و گفت
هیونجین:من عاشقتم ا/ت این گردنبندو برای تو خریدم قبول میکنی فرندم شی
ا/ت: منم عاشقتم هیونجین معلومه که قبول میکنم
هیونجین رفت و گردنبندو بست و دوباره لبای ا/تو بوسید که یهو گوشی ا/ت زنگ خورد مجبور شدن جداشن
هیونجین: اههه داشتم میبوسیدمش
ا/ت: ساکت شو اونیمه
ا/ت: الو اونی
لیا: الو ا/ت کجایی زود بیا
ا/ت: بستنی فروشیم بزا بستنیمو بخورم بیام
لیا: به ماهم بخر وانیلی بگیر
ا/ت: باش
ا/ت گوشیو قط کرد و بستنیشو خورد برای اعضاهم خرید و رفت
ا/ت با خودش: وایییی بالاخره دوی پسرم شد وایی عشقم یه طرفه نبود لیلیلی
همین که داشت میگفت اصلا حواسش نبود که در روبه اعضا بازه
داهیون: باز چی میگه عشق مشق چبه
ا/ت: اونی خب راستش.......
۱۳.۳k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.