مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

اسلاید ها بلوز و شلوار جیسو موقع موتور سواری سوی

اسلاید ها : ¹. بلوز و شلوار جیسو موقع موتور سواری ².‌ سویشرت جیسو ³. موتور جیسو و سرعتی ک رفت
عشق حقیقی قسمت ³⁰ [ قسمت آخر ]
" سلام جناب کیم سوکجین ...!
اگه داری اینو میخونی حتما بیدار شدی ... .
این استعفا نامه بود ک دیدی اول از همه من خودم میرم ی جا دیگه خونه میگیرم و خودم کار میکنم از طرف من از کل خانوادت بخاطر اینکه ب جای من تیر خوردی عذر خواهی کن و دنبال من نگرد مراقب خودم هستم "
>پرش ب سال ²⁰²⁴ <
JISOO:
منشیم زنگ زد برم دفتر چون یکی اومده ک میخاد سریع منو ببینه بهترین انتخاب در حال حاضر موتور بود سریع لباس پوشیدم و سویشرتم رو هم پوشیدم سوار موتورم شدم و با نهایت سرعت رفتم رسیدم دفتر سریع پیاده شدم و موتور رو قفل کردن کلاهم رو یادم رفت در بیارم سریع رفتم ببینم چ خبره
& : خانم داخل منتظرن چن نفرن
سرم رو تکون دادم
" باشه باشه مرسی خانم اوه "‌
رفتم داخل و درو باز کردم بدون اینکه ب کسی نگاه کنم رفتم پشت میزم همین ک سلان کردن کلاه رو برداشتم و موهام رو ب سمت بالا دادم حالت صورتم رو بی احساس نشون دادم و سرم رو بالا آوردم ک سلام کنم ...
" سل...ام...‌کیم سوکجین ، کیم یون‌ها و کیم آلیا ؟ "
بدون اینکه منتظر جواب باشم کلاه رو برداشتم و ب سمت در حرکت کردم ک ی دست بازوم رو گرفت ب مچ دستش نگاه کردم تتو رو دستش مال دست جین بود نگاهم رو ب در دادم
" چی می‌خاید و چی کار دارین ؟ "
JIN:
" با هزار تا مشکل و دردسر پیدات کردم ب نظرت میذارم همین جوری از دستم در بری خانوم کوچولو ؟ "
محکم دستم رو از دستش در آوردم و نگاهش کردم
" اولن میتونستی اینکار رو نکنی دومن من خانوم کوچولو نیستم فهمیدی؟ "
اومدم برم ک دوباره دستم کشیده شد
" هوم ؟"
ایندفعه آلیا جواب داد
" دل برادرم پیشت گیره نمیفهمی‌؟دلش رو بردی بعد خودت فرار میکنی ؟ "
لحنشون رو درک نمیکردم من باعث شدم ک اونا ب این روز بیوفتن بعد انقدر خوب باهام حرف میزنن ؟
" تو هم نمیفهمی من باعث شدم برادرت تیر بخوره "
آلیا اومد نزدیکم
" تو باعث نشدی خودش خواست حالا وقتشه قبولش کنی خیلی وقته داره برای خواستگاری ازت تمرین‌و تلاش میکنه [ بقیه رو در گوشش میگه ] رنگ موهات تغییر نکرده اونی بخاطر همین هنوز عاشقته و باور داره ک تو هم هنوز تغییر نکردی "
این دفعه با داد و عصبانیت گفتم
" عایشششش...شما ها چقدر احمقین...دارم میگم باعث شدم تیر بخوری دارم میگم‌ باعث شدم با مرگ و زندگی بازی‌کنی‌ اینم نمیفهمین ؟ " اینو گفتم و رفتن بیرون‌
" خانم اوه نهایت پذیرایی رو ازشون بکنید اگه آدرس منو خواستن نهایت تلاشتون رو بکنید ک بهشون نگین خیلی اصرار کردن بهم زنگ بزنید "
&: بله خانم خسته نباشید
جین سریع اومد بیرون و آهی الکی از روی درد کشید و خودش رو روی زمین انداخت
یکم ادامه دارد ...
دیدگاه ها (۰)

عررررر .... عشق حقیقی هم تامام شددددد🥹🫧فیک بعد جدایییی هست ا...

انیوووو پاستیل های رنگی بریم ی تیزر کوتاه داشته باشیم 🫠🤍🫧___...

اسلاید ها : لباس جیسوعشق حقیقی قسمت ²⁹ب حرف هاشون ک فکر میکر...

قسمت ²⁹ و ³⁰ هم بزارم ک عشق حقیقی تموم شه ؟فیک بعدی جدایی هس...

بیب من برمیگردمپارت : 70قرص رو خوردم بلند شدم پ خواستم برم ا...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۶

بیب من برمیگردمپارت : 68+ میدونی کجا قراره قرارداد ببندیم؟ _...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط