اسلاید ها : لباس جیسو
اسلاید ها : لباس جیسو
عشق حقیقی قسمت ²⁹
ب حرف هاشون ک فکر میکردم درست بود حتی پدرم هم در موردم راست میگفت همه بخاطر این کاری ک جین کرد ازم نامید شدن واقعا نمیخواستم ک اون کارو بکنه ولی اون خودش این کار رو انجام داد الان هر کاری میکردم یا هر بلایی سر جین میومد تقصیر من بود حتی آلیا هم دیگه بهم نگاه نمیکرد همه فکر میکردن من پیش جین دلبری کردم تا مواظبم باشه و الان ک زنده هستم و اون تو اتاق عمله فرار کنم و برم ... صدای پچ پچ هاشون رو میشنیدم همه همین رو میگفتن و تایید میکردن حرف هم رو دکتر از اتاق عمل اومد بیرون پشت دیوار وایسادم انقد آروم حرف میزدن نمیشد شنید آخرش دکتر داشت میرفت گوشه دیوار خفتش کردم
" مریضی ک عمل کردی حالش چطوره ؟ "
دکتر اول ترسید بعدش فهمیدم ایم سول دوست یونهاست دستم رو از روی دهنش برداشتم
" اوه آقای ایم ... ببخشید ولی واقعاً میخوام بدونم ..."
ایم سول منو بر انداز کرد تا یادش بیاد من کی هستم
" اوه سلام خانم کیم ... خواهش میکنم ... حالش عالیه ب زودی هم بهوش میاد ب جایش ضربه نخورده فقد گلوله بوده ک در آوردیم و بخیه زدیم همین "
جیسو خیالش راحت شد
" خیالم راحت شد ممنونم ... میشه این نامه رو وقتی آقای کیم بهوش اومدن بهشون بدین ؟ "
ایم سول نگاهی ب جیسو انداخت و قضیه رو فهمید
" بله مشکلی نیست اگه میشه من برم کار دارم "
جیسو سرش رو تکون داد
" بله بله ... متشکرم ... خسته نباشید "
و رفت جیسو سریع از فرصت استفاده کرد و رفت خونه کل وسایل خودش و سوها رو جمع کرد سویچ ماشین هاش رو گرفت و یکی از ماشین هاش رو داد یکی دیگه براش بیاره اول از همه با سوها رفت ی هلدینگ و خونه ای بزرگ خرید تا وسیله هاش رو ببره و بعد هم رفت شروع ب پیدا کردن کار کرد ... .
JIN:
از خواب بیدار شدم انتظار داشتم الان جیسو کنارم باشه و بغلم کنه ولی نبود دست مامانم بود ک تو دستای من بود فهمیدم ک چیکار کردن
" اوه ... پسرم بیدار شدی [ نگران ] "
آروم بلند شدم و نشستم
" ارع ... جیسو کو ؟ [ سرد ] "
با عصبانیت جوابم رو داد
" پسرم عقلت رو از دست دادی ؟ اون همون طور ک باباش گفته بود دختر کثافتی هست چرا اون کارو بخاطرش ؟ بیرونش کردم پسرم تا راحت باشی "
سریع برگشتم سمتش و دوباره با همون لحن سرد و عصبی جوابش رو دادم
" چجوری بیرونش کردی مامان "
خیلی ریلکس جوابم رو داد
" فقد تو دهنش خوابوندم ولی انقد مسخره بازی در آورد ک رفت "
SOL:
" اوه آقای کیم خیلی خوبه ک بیدار شدین این نامه رو خانم کیم دادن گفتن بهتون بدم"
نامه رو باز کردم داخلش استعفا نامه و ی نامه دیگه بود نامه رو خوندم
ادامه دارد ....
عشق حقیقی قسمت ²⁹
ب حرف هاشون ک فکر میکردم درست بود حتی پدرم هم در موردم راست میگفت همه بخاطر این کاری ک جین کرد ازم نامید شدن واقعا نمیخواستم ک اون کارو بکنه ولی اون خودش این کار رو انجام داد الان هر کاری میکردم یا هر بلایی سر جین میومد تقصیر من بود حتی آلیا هم دیگه بهم نگاه نمیکرد همه فکر میکردن من پیش جین دلبری کردم تا مواظبم باشه و الان ک زنده هستم و اون تو اتاق عمله فرار کنم و برم ... صدای پچ پچ هاشون رو میشنیدم همه همین رو میگفتن و تایید میکردن حرف هم رو دکتر از اتاق عمل اومد بیرون پشت دیوار وایسادم انقد آروم حرف میزدن نمیشد شنید آخرش دکتر داشت میرفت گوشه دیوار خفتش کردم
" مریضی ک عمل کردی حالش چطوره ؟ "
دکتر اول ترسید بعدش فهمیدم ایم سول دوست یونهاست دستم رو از روی دهنش برداشتم
" اوه آقای ایم ... ببخشید ولی واقعاً میخوام بدونم ..."
ایم سول منو بر انداز کرد تا یادش بیاد من کی هستم
" اوه سلام خانم کیم ... خواهش میکنم ... حالش عالیه ب زودی هم بهوش میاد ب جایش ضربه نخورده فقد گلوله بوده ک در آوردیم و بخیه زدیم همین "
جیسو خیالش راحت شد
" خیالم راحت شد ممنونم ... میشه این نامه رو وقتی آقای کیم بهوش اومدن بهشون بدین ؟ "
ایم سول نگاهی ب جیسو انداخت و قضیه رو فهمید
" بله مشکلی نیست اگه میشه من برم کار دارم "
جیسو سرش رو تکون داد
" بله بله ... متشکرم ... خسته نباشید "
و رفت جیسو سریع از فرصت استفاده کرد و رفت خونه کل وسایل خودش و سوها رو جمع کرد سویچ ماشین هاش رو گرفت و یکی از ماشین هاش رو داد یکی دیگه براش بیاره اول از همه با سوها رفت ی هلدینگ و خونه ای بزرگ خرید تا وسیله هاش رو ببره و بعد هم رفت شروع ب پیدا کردن کار کرد ... .
JIN:
از خواب بیدار شدم انتظار داشتم الان جیسو کنارم باشه و بغلم کنه ولی نبود دست مامانم بود ک تو دستای من بود فهمیدم ک چیکار کردن
" اوه ... پسرم بیدار شدی [ نگران ] "
آروم بلند شدم و نشستم
" ارع ... جیسو کو ؟ [ سرد ] "
با عصبانیت جوابم رو داد
" پسرم عقلت رو از دست دادی ؟ اون همون طور ک باباش گفته بود دختر کثافتی هست چرا اون کارو بخاطرش ؟ بیرونش کردم پسرم تا راحت باشی "
سریع برگشتم سمتش و دوباره با همون لحن سرد و عصبی جوابش رو دادم
" چجوری بیرونش کردی مامان "
خیلی ریلکس جوابم رو داد
" فقد تو دهنش خوابوندم ولی انقد مسخره بازی در آورد ک رفت "
SOL:
" اوه آقای کیم خیلی خوبه ک بیدار شدین این نامه رو خانم کیم دادن گفتن بهتون بدم"
نامه رو باز کردم داخلش استعفا نامه و ی نامه دیگه بود نامه رو خوندم
ادامه دارد ....
۳.۳k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.