من دوریاکی اونم
من دوریاکی اونم
پارت دوازده ( اخر )
بچه بالاخره دارم تمومش میکنم
به نظرتون تموم کنم ؟ اخه دیگه واسه ادامش فکری ندارم
اتفاقات : قرار شده ا.ت و دوستاش و مایکی اینا بعد از اینکه خوب شدن برن بریزن سر اونایی که به باد کتک گرفتنشون
ویو نویسنده :
خب دیگه ا.ت اینا رفتن زدنشون دیگه من سناریو دعوایی بلد نیستم .
پنج سال بعد : مایکی و ا.ت ازدواج کردن
یک سال بعد از ازدواج : ا.ت بیست سال و مایکی یه سال از اون بزرگ تره
ا.ت امروز مایکیو مست از یه بار جمع کرده بود . رفته بودن خونه و ا.ت رو تخت نشسته بود تا اگه مایکی حالش بد بشه زود رسیدگی کنه . مایکی خوابش برد . ا.ت پاشد لباساش رو عوض کنه . یه دامن کوتاه پوشید . میخواست سوتینش رو عوض کنه یکی راحت ترش رو بپوشه . درش میاره اروم میزاره رو میز کنار تخت که یه دفعه .... که یه دفعه .... یه چیزی رو سینه هاش حس میکنه میبینه مایکی از پشت بغلش کرده و داره مالششون میده .
ا.ت : مایکی چیکار میکنی ؟ ولم کن
مایکی : شیشه های بلورت خیلی نرمن .( و مثل گربه گردنت رو لیس میزنه . )
ا.ت : مایکییییی
مایکی : دوریاکی کوچولو صد بار بهت گفتم نباید اینقد خجالتی باشی .
ا.ت : مایکی تو داشتی منو دید میزدی ؟
مایکی : اونش مهم نیس . مهم اینه که من الان میخوام بخورمت .
ا.ت : مایکی یه لح ... که حرفش با برخوردش به سینه مایکی قطع میشه .
مایکی یکی از دستاش رو روی بدن ا.ت سر میده و میبره سمت کمرش . دامن و زیر لباسش رو در میاره همزمان لبای ا.ت رو مک میزنه .
اروم ا.ت رو میزاره رو تخت و شروع میکنه خوردن و لیس زدن بازی کردن با سینه های ا.ت . بعد یه نیم ساعتی ول میکنه .
مایکی : خیلی خوشمزن .
ا.ت : مایکیییی .
مایکی : شرط میبندم مال من اینجوری خوشمزه نیست . مگه نه ؟ ( وات )
ا.ت : تی شرت مایکی رو میزنه بالا و یه لیس رو سینه مایکی میزنه .
ا.ت ( سرخ ) : برای من که هست . مایکی لباساش رو در نیاره
مایکی خنده کوتاهی میکنه و پاهای ا.ت رو شکل پاباز باز میکنه .
مایکی : اصلا ببینش . داره التماسم میکنه که بخورمش و شروع کرد خوردن وسط پاهای ا.ت و ربع اینا گذشت و ا.ت واسه مایکی جون یه چند تا ناله کرد . مایکی همونطور لیس زنان از وسط پاهای ا.ت تا گردنش کیس مارک گذاشت و تا لبای ا.ت پیشروی کرد . مایکی همینجوری ادامه داد تا ا.ت کامل سرگرم بوسیدن شد و چیزشو کرد تو ا.ت .
ا.ت : اخخخخخ ...
مایکی یه لبخند ملیح میزنه ولی چون میبینه ا.ت دردش گرفته میکشدش بیرون . ا.ت رو بغل میکنه و رو تخت دراز میکشه . بعد ا.ت رو روی وسط پاهاش میزاره و ا.ت رو مجبور میکنه روش تند تند جلو عقب برن تا شیشه های بلورش بلزرن و مایکی لیسشون بزنه ....
یک سال بعد :
ا.ت : مایکی . بچه خودشو کثیف کرده پوشک و پودر بچهرو بیار اینجا .
پارت دوازده ( اخر )
بچه بالاخره دارم تمومش میکنم
به نظرتون تموم کنم ؟ اخه دیگه واسه ادامش فکری ندارم
اتفاقات : قرار شده ا.ت و دوستاش و مایکی اینا بعد از اینکه خوب شدن برن بریزن سر اونایی که به باد کتک گرفتنشون
ویو نویسنده :
خب دیگه ا.ت اینا رفتن زدنشون دیگه من سناریو دعوایی بلد نیستم .
پنج سال بعد : مایکی و ا.ت ازدواج کردن
یک سال بعد از ازدواج : ا.ت بیست سال و مایکی یه سال از اون بزرگ تره
ا.ت امروز مایکیو مست از یه بار جمع کرده بود . رفته بودن خونه و ا.ت رو تخت نشسته بود تا اگه مایکی حالش بد بشه زود رسیدگی کنه . مایکی خوابش برد . ا.ت پاشد لباساش رو عوض کنه . یه دامن کوتاه پوشید . میخواست سوتینش رو عوض کنه یکی راحت ترش رو بپوشه . درش میاره اروم میزاره رو میز کنار تخت که یه دفعه .... که یه دفعه .... یه چیزی رو سینه هاش حس میکنه میبینه مایکی از پشت بغلش کرده و داره مالششون میده .
ا.ت : مایکی چیکار میکنی ؟ ولم کن
مایکی : شیشه های بلورت خیلی نرمن .( و مثل گربه گردنت رو لیس میزنه . )
ا.ت : مایکییییی
مایکی : دوریاکی کوچولو صد بار بهت گفتم نباید اینقد خجالتی باشی .
ا.ت : مایکی تو داشتی منو دید میزدی ؟
مایکی : اونش مهم نیس . مهم اینه که من الان میخوام بخورمت .
ا.ت : مایکی یه لح ... که حرفش با برخوردش به سینه مایکی قطع میشه .
مایکی یکی از دستاش رو روی بدن ا.ت سر میده و میبره سمت کمرش . دامن و زیر لباسش رو در میاره همزمان لبای ا.ت رو مک میزنه .
اروم ا.ت رو میزاره رو تخت و شروع میکنه خوردن و لیس زدن بازی کردن با سینه های ا.ت . بعد یه نیم ساعتی ول میکنه .
مایکی : خیلی خوشمزن .
ا.ت : مایکیییی .
مایکی : شرط میبندم مال من اینجوری خوشمزه نیست . مگه نه ؟ ( وات )
ا.ت : تی شرت مایکی رو میزنه بالا و یه لیس رو سینه مایکی میزنه .
ا.ت ( سرخ ) : برای من که هست . مایکی لباساش رو در نیاره
مایکی خنده کوتاهی میکنه و پاهای ا.ت رو شکل پاباز باز میکنه .
مایکی : اصلا ببینش . داره التماسم میکنه که بخورمش و شروع کرد خوردن وسط پاهای ا.ت و ربع اینا گذشت و ا.ت واسه مایکی جون یه چند تا ناله کرد . مایکی همونطور لیس زنان از وسط پاهای ا.ت تا گردنش کیس مارک گذاشت و تا لبای ا.ت پیشروی کرد . مایکی همینجوری ادامه داد تا ا.ت کامل سرگرم بوسیدن شد و چیزشو کرد تو ا.ت .
ا.ت : اخخخخخ ...
مایکی یه لبخند ملیح میزنه ولی چون میبینه ا.ت دردش گرفته میکشدش بیرون . ا.ت رو بغل میکنه و رو تخت دراز میکشه . بعد ا.ت رو روی وسط پاهاش میزاره و ا.ت رو مجبور میکنه روش تند تند جلو عقب برن تا شیشه های بلورش بلزرن و مایکی لیسشون بزنه ....
یک سال بعد :
ا.ت : مایکی . بچه خودشو کثیف کرده پوشک و پودر بچهرو بیار اینجا .
۶.۷k
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.