P:1
P:1
ات ویو: صبح با الارم گوشیم بیدار شدم رفتم سرویس بهداشتی و کارای لازمو انجام دادم(توقع داشتی بگم؟🗿) در اومدم لباسامو پوشیدم و رفتم پایین پیش مامان و بابام
مامانات: صبح بخیر دخترم
بابایات: صبح بخیر بشین ی چیزی بخور
ات: صبح بخیر، هوم بش چندتا لقمه خوردم پا شدم از مامان و بابام خداحافظی کردم و رفتم سوار ماشینم شدم و سمت شرکت حرکت کردم...
چند مین بعد: از ماشین پیاده شدم رفتم داخل ک صدای داد و بیداد میومد رفتم از یکی منشیا پرسیدم گفتم چی شده؟
منشی: وای نگو اقای جانگ( صاحب کار ات) بدهی داشت از اقای کیم ولی پولارو ب اقای کیم نداد برا همین اقای کیم اومدن اینجا خیلی اعصبانین
ات: او، بیخیال شدم رفتم سر کارم
تهیونگ: عوضی گفتم پولامو بده من 2 روز بت وقت دادم (داد)
جانگ: چ....چشم اقای کیم..ح..حتما میدم و..ولی الان پول ندارم
تهیونگ: تا ۲ ساعت دیگ بهت وقت میدم اون پولارو میدی وگرنع خدتو مرده فرض کن فهمیدییییی( اخرشو با داد گفت)
جانگ:چ...چشم
تهیونگ: با اعصبانیت از اتاق خارج شدم همینی ک داشتم میرفتم خوردم ب ی دختری
ات: داشتم میرفتم پیش سوهی( همکار ات) ک خوردم ب ی پسری ا..اون همون اقای کیم؟ خدمو جمع و جور کردم ی تعظیمی کردم گفتم: خیلی عذر میخوام حواسم نبود
تهیونگ: هواستو بیشتر جمع کن کوچولو (پوزخند)
ات: چی ا..اون ب من گف کوچولو، عجب پروعههههه بیخیال شدم رفتم پیش سوهی تهیونگ: چ دختر خوشگلی بود موهای بلند لبای بفکی مژه های بلند چشمای درشت حتما دلشو ب دست میارم (نیشخند)
ات: چ جذاب و خوشگل بود خدایی خیلی کراش بود چیمیگی ات ولش کن
شب: ساعت ۹ بود امروز شرکت زود تعطیل میشد همع رفتن فق منو سوهی موندع بودیم کارامون تموم شد وسایلمو جمع کردم داشتم میرفتم ک سوهی گفت: ات، برسونمت
ات: نه ممنون خودم ماشین دارم
سوهی: خیلی خب خدافظ
ات: خدافظ سوهی رفت منم از پشت سرش در اومد داشتم سمت پارکینگ میرفتم ک....
شرطا:
لایک:۵
ات ویو: صبح با الارم گوشیم بیدار شدم رفتم سرویس بهداشتی و کارای لازمو انجام دادم(توقع داشتی بگم؟🗿) در اومدم لباسامو پوشیدم و رفتم پایین پیش مامان و بابام
مامانات: صبح بخیر دخترم
بابایات: صبح بخیر بشین ی چیزی بخور
ات: صبح بخیر، هوم بش چندتا لقمه خوردم پا شدم از مامان و بابام خداحافظی کردم و رفتم سوار ماشینم شدم و سمت شرکت حرکت کردم...
چند مین بعد: از ماشین پیاده شدم رفتم داخل ک صدای داد و بیداد میومد رفتم از یکی منشیا پرسیدم گفتم چی شده؟
منشی: وای نگو اقای جانگ( صاحب کار ات) بدهی داشت از اقای کیم ولی پولارو ب اقای کیم نداد برا همین اقای کیم اومدن اینجا خیلی اعصبانین
ات: او، بیخیال شدم رفتم سر کارم
تهیونگ: عوضی گفتم پولامو بده من 2 روز بت وقت دادم (داد)
جانگ: چ....چشم اقای کیم..ح..حتما میدم و..ولی الان پول ندارم
تهیونگ: تا ۲ ساعت دیگ بهت وقت میدم اون پولارو میدی وگرنع خدتو مرده فرض کن فهمیدییییی( اخرشو با داد گفت)
جانگ:چ...چشم
تهیونگ: با اعصبانیت از اتاق خارج شدم همینی ک داشتم میرفتم خوردم ب ی دختری
ات: داشتم میرفتم پیش سوهی( همکار ات) ک خوردم ب ی پسری ا..اون همون اقای کیم؟ خدمو جمع و جور کردم ی تعظیمی کردم گفتم: خیلی عذر میخوام حواسم نبود
تهیونگ: هواستو بیشتر جمع کن کوچولو (پوزخند)
ات: چی ا..اون ب من گف کوچولو، عجب پروعههههه بیخیال شدم رفتم پیش سوهی تهیونگ: چ دختر خوشگلی بود موهای بلند لبای بفکی مژه های بلند چشمای درشت حتما دلشو ب دست میارم (نیشخند)
ات: چ جذاب و خوشگل بود خدایی خیلی کراش بود چیمیگی ات ولش کن
شب: ساعت ۹ بود امروز شرکت زود تعطیل میشد همع رفتن فق منو سوهی موندع بودیم کارامون تموم شد وسایلمو جمع کردم داشتم میرفتم ک سوهی گفت: ات، برسونمت
ات: نه ممنون خودم ماشین دارم
سوهی: خیلی خب خدافظ
ات: خدافظ سوهی رفت منم از پشت سرش در اومد داشتم سمت پارکینگ میرفتم ک....
شرطا:
لایک:۵
۴۸.۵k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.