sano family
sano family
part3
صبحونه رو که خوردین شینیچیرو بهتون گفت که کار داره میخواد بره بیرون مواظب مغازش باشید رفتین مغازش مایکی یه طرف ولو شد و تو هم روی یکی از صندلی ها نشستی که مایکی لجش گرفت و گفت :
مایکی: من درویاکی رو بیشتر از نودل دوست دارم درویاکی دنیای منه نودل ... خب خوب نیست
ات : کی گفته خوب نیست نودل از درویاکی هم بهتره
مایکی : مخالفم
ات: وقتی دیگه واست نپختم میفهمی(غلط میکنی شما🤨)
مایکی : میخرم فکر کردی من بیکارم
ات: بله همین رو فکر کردم و واقعیت هم هست بیکاری
مایکی : نخیرم
ات : با نخیر گفتن چیزی تغیر نمیکنه
مایکی عصبانی میشه میره کنار ویترین و دست به کمر و یکم یه کوچولو دستش مزاحم موتور ها میشه و خب یکم مزاحمت کوچولو باعث میشه مغازه برادر به چیز بره
ات : یا حضرت کازوتورا😳😳😳
مایکی : یا حضرت دراکن
ات: چه غلطی کنیم ها؟
مایکی: خب من یکم چسب رازی دارم نویسنده واسم ارسال کرده شنیدم حتی نمیتونه خودشو به هم بچسبونه ولی خب ببین ماهم شیشه هارو دادیم به چیز هم موتور هارو موتور هارو میچینین و شیشه هم با این چسب
میچسبونیم و از اونجایی که دوتامون بیکاریم پس...
ات: نمیخوام بگم ولی اوک فقط کارتن موزی برداشتی؟
مایکی: آرهههههه
این دو پت و مت اینجارو سامون دادند (دروغه)
و رفتن یه جا با کارتن موزی هاشون تو پارک سر کوچه بخوابن شینیچیرو سر رسید و این صحنه رو دید و قسم خورد به جان کازوتورا که ....
قصه ی به سر رسید کلاغه از دست مایکی و یوکی به خونش نرسید
part3
صبحونه رو که خوردین شینیچیرو بهتون گفت که کار داره میخواد بره بیرون مواظب مغازش باشید رفتین مغازش مایکی یه طرف ولو شد و تو هم روی یکی از صندلی ها نشستی که مایکی لجش گرفت و گفت :
مایکی: من درویاکی رو بیشتر از نودل دوست دارم درویاکی دنیای منه نودل ... خب خوب نیست
ات : کی گفته خوب نیست نودل از درویاکی هم بهتره
مایکی : مخالفم
ات: وقتی دیگه واست نپختم میفهمی(غلط میکنی شما🤨)
مایکی : میخرم فکر کردی من بیکارم
ات: بله همین رو فکر کردم و واقعیت هم هست بیکاری
مایکی : نخیرم
ات : با نخیر گفتن چیزی تغیر نمیکنه
مایکی عصبانی میشه میره کنار ویترین و دست به کمر و یکم یه کوچولو دستش مزاحم موتور ها میشه و خب یکم مزاحمت کوچولو باعث میشه مغازه برادر به چیز بره
ات : یا حضرت کازوتورا😳😳😳
مایکی : یا حضرت دراکن
ات: چه غلطی کنیم ها؟
مایکی: خب من یکم چسب رازی دارم نویسنده واسم ارسال کرده شنیدم حتی نمیتونه خودشو به هم بچسبونه ولی خب ببین ماهم شیشه هارو دادیم به چیز هم موتور هارو موتور هارو میچینین و شیشه هم با این چسب
میچسبونیم و از اونجایی که دوتامون بیکاریم پس...
ات: نمیخوام بگم ولی اوک فقط کارتن موزی برداشتی؟
مایکی: آرهههههه
این دو پت و مت اینجارو سامون دادند (دروغه)
و رفتن یه جا با کارتن موزی هاشون تو پارک سر کوچه بخوابن شینیچیرو سر رسید و این صحنه رو دید و قسم خورد به جان کازوتورا که ....
قصه ی به سر رسید کلاغه از دست مایکی و یوکی به خونش نرسید
۳۹۵
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.