شبی سرد است!راهی دورپایی خستهمنی افسردهدنیایم پر از تیرگیچراغ ها مُردهفکر تاریکی و ویرانینه پای رفتننه جای ماندننیست رنگی که بگوید با مناندکی صبر، سحر نزدیک است!