part: 5
کوک: جولی خسته شدی میتونی بری
جولی: عا جدیییی(ذوق)
کوک: اره برو
جولی: خواستم بغل٪#ش کنم که یهو به خودم اومدم: ببخشید ذوق کردم
کوک: خواست بغ٪#لم کنه خوشحال شدم اما تا رسید بهم پشیمون شد پس خودم گرفتمش تو بغ٪ل: کارت خوب بود امروز*ازش جدا شدم هنوز با تعجب نگام میکرد*
جولی: خ.. و.. اهش میکنم
کوک: برسونمت؟
جولی: عا نه قراره برم دنبال دوستم بریم خونه نمیخواد اذیت شین
کوک: عا خب چیزع..*منتظر بودم منم دعوت کنه*
جولی: چیزی شده؟
کوک:.... پوفف نه میتونی بری
جولی: پس، فردا میبینمتون
ذهن کوک: زود باش زود باش فکر کنن... اها اهااااا: عا جیمین خونست؟
جولی: اره چطور
کوک:.....
جولی: عا البته امشب میخواستیم بریم استخر حیاطمون خوش بگذرونیم با جیمین و لیا اگر میخوای توهم میتونی بیای
ذهن کوک: اره اره میاممممممم: نه خوشم نمیاد
جولی: عا باشه پس یه شب دیگه شبتون بخیر
گند زدی کوکککک: نه نه وایسا... عاممم خب حالا که اسرار میکنی میام
جولی: باشه پس(خنده)
سوار ماشین شدیم زنگ زدم به لیا که حاضر شه بیاد پایین
کوک: خب از کدوم طرف برم
جولی: این خیابونو تا انتها برو اون خونه بزرگه ته کوچه
.
.
.
.
لیا سوار ماشین شد
لیا: سلام اقای..
کوک: راحت باش بگو جونگ کوک
لیا: عا خوشبختم منم لیام
کوک: همچنین
به سمت خونه رفتیم درو که زدیم جیمین با دیدن من خشکش زد
جیمین: جونگ کوک!!
کوک: عا خب..
جولی: جیمین من اوردمش
جیمین: عه پس (چشش افتاد به لیا: جولی میگفتی قراره دوتا پرنسس بیاد بیشتر تیپ میزدم
جولی: داداش هولم اولا که بزار بیایم تو دومن بیشتر تیپ میزدی؟؟؟!! فقط کم مونده ارایش کنی
جیمین: مرضض بیاید تو
کوک ویو
رفتیم دور هم نشستیم جولی رفت تو اتاق و با یه تا٪پ و شور٪#تک برگشت اون رو٪#نای تو پرش و اون هیکل و٪#رزشی واقعا قشنگ بود
جیمین: میاید جرعت حقیقت قبل از اینکه بریم تو اب؟
لیا: عا نمیدونم(کیوت)
جیمین ویو
خدایی این چقدر کیوتهههههههه
#جونگ کوک#سناریو
جولی: عا جدیییی(ذوق)
کوک: اره برو
جولی: خواستم بغل٪#ش کنم که یهو به خودم اومدم: ببخشید ذوق کردم
کوک: خواست بغ٪#لم کنه خوشحال شدم اما تا رسید بهم پشیمون شد پس خودم گرفتمش تو بغ٪ل: کارت خوب بود امروز*ازش جدا شدم هنوز با تعجب نگام میکرد*
جولی: خ.. و.. اهش میکنم
کوک: برسونمت؟
جولی: عا نه قراره برم دنبال دوستم بریم خونه نمیخواد اذیت شین
کوک: عا خب چیزع..*منتظر بودم منم دعوت کنه*
جولی: چیزی شده؟
کوک:.... پوفف نه میتونی بری
جولی: پس، فردا میبینمتون
ذهن کوک: زود باش زود باش فکر کنن... اها اهااااا: عا جیمین خونست؟
جولی: اره چطور
کوک:.....
جولی: عا البته امشب میخواستیم بریم استخر حیاطمون خوش بگذرونیم با جیمین و لیا اگر میخوای توهم میتونی بیای
ذهن کوک: اره اره میاممممممم: نه خوشم نمیاد
جولی: عا باشه پس یه شب دیگه شبتون بخیر
گند زدی کوکککک: نه نه وایسا... عاممم خب حالا که اسرار میکنی میام
جولی: باشه پس(خنده)
سوار ماشین شدیم زنگ زدم به لیا که حاضر شه بیاد پایین
کوک: خب از کدوم طرف برم
جولی: این خیابونو تا انتها برو اون خونه بزرگه ته کوچه
.
.
.
.
لیا سوار ماشین شد
لیا: سلام اقای..
کوک: راحت باش بگو جونگ کوک
لیا: عا خوشبختم منم لیام
کوک: همچنین
به سمت خونه رفتیم درو که زدیم جیمین با دیدن من خشکش زد
جیمین: جونگ کوک!!
کوک: عا خب..
جولی: جیمین من اوردمش
جیمین: عه پس (چشش افتاد به لیا: جولی میگفتی قراره دوتا پرنسس بیاد بیشتر تیپ میزدم
جولی: داداش هولم اولا که بزار بیایم تو دومن بیشتر تیپ میزدی؟؟؟!! فقط کم مونده ارایش کنی
جیمین: مرضض بیاید تو
کوک ویو
رفتیم دور هم نشستیم جولی رفت تو اتاق و با یه تا٪پ و شور٪#تک برگشت اون رو٪#نای تو پرش و اون هیکل و٪#رزشی واقعا قشنگ بود
جیمین: میاید جرعت حقیقت قبل از اینکه بریم تو اب؟
لیا: عا نمیدونم(کیوت)
جیمین ویو
خدایی این چقدر کیوتهههههههه
#جونگ کوک#سناریو
۴.۴k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.