Part : 3
جولی ویو
داشتم از سرما میلرزیدم و به فکر رفتار جیمین بودم که تو سینه سفتی فرو رفتم سرم بردم بالا دیدم جونگ کوکه
جولی: جون.. گ.. کوک
کوک: حواست کجاست
جولی: ب. بخشید از کجا پیدام کردی
کوک: جیمین گفت
جولی: اها کارم داشتی(با چشای اشکی)
ویو کوک
چشماش از اشک شبیه ستاره شده بود یه لحظه دلم لرزید دیدم داره میلرزه ژاکتمو انداختم روش براید استایل بغل٪#ش کردم گذاشتمش تو ماشین خودمم سوار شدم
جولی: م.. رسی*تعجب و خجالت*
کوک: ببین جولی برادرت فقط نگرانته نه ازت متنفر نه چیز دیگه فقط نمیخواد تورم مثل مامان و بابات از دست بده اما خیلی براش سخته وروجکی مثل تو..
جولی: وروجک(خنده)
کوک: وسط حرفم نپر (جدی و سرد)
جولی: ببخشید
کوک: سر همین بیا تو شرکت من منشیم شو من مسئولتتو گردن بگیرم حواسم بهت باشع
جولی: نمیخوام مگه من بچم
کوک: بچه نیستی فقط جیمین نگرانته پس باید مواظبت باشم
جولی: میگم نمیخوام
کوک: بهش نزد٪#یک شدم تا ته چ٪#سبید به صندلی نفسام به صور٪#تش میخورد: رو حرفم حرف نزن
جولی: ب.. ا.. شه *ترس، خجالت*
کوک: خب پس الان میریم خونه لبا٪ساتو بپوش ساعت ۱٠میام دنبالت
جولی: چ.. شم
جولی ویو
واقعا کاراش برام جذ٪اب بود منو رسوند خونه درو باز کردم جیمین با چشای اشکی رو بروم بود طاقت اشکاشو نداشتم بغ٪#لش کردم اونم متقابل ب٪#غلم کرد
جولی: چیزی شده(نگران)
جیمین: ببخشید که اون رفتارو باهاش داشتم
جولی: فدا سرت درکت میکنم
جیمین: میبخشی این داداش بی شع٪#ورتو(گریه شدید)
جولی:...
لایک و کامنت یادتون نره🩹🧸
#جونگ کوک#جیمین
داشتم از سرما میلرزیدم و به فکر رفتار جیمین بودم که تو سینه سفتی فرو رفتم سرم بردم بالا دیدم جونگ کوکه
جولی: جون.. گ.. کوک
کوک: حواست کجاست
جولی: ب. بخشید از کجا پیدام کردی
کوک: جیمین گفت
جولی: اها کارم داشتی(با چشای اشکی)
ویو کوک
چشماش از اشک شبیه ستاره شده بود یه لحظه دلم لرزید دیدم داره میلرزه ژاکتمو انداختم روش براید استایل بغل٪#ش کردم گذاشتمش تو ماشین خودمم سوار شدم
جولی: م.. رسی*تعجب و خجالت*
کوک: ببین جولی برادرت فقط نگرانته نه ازت متنفر نه چیز دیگه فقط نمیخواد تورم مثل مامان و بابات از دست بده اما خیلی براش سخته وروجکی مثل تو..
جولی: وروجک(خنده)
کوک: وسط حرفم نپر (جدی و سرد)
جولی: ببخشید
کوک: سر همین بیا تو شرکت من منشیم شو من مسئولتتو گردن بگیرم حواسم بهت باشع
جولی: نمیخوام مگه من بچم
کوک: بچه نیستی فقط جیمین نگرانته پس باید مواظبت باشم
جولی: میگم نمیخوام
کوک: بهش نزد٪#یک شدم تا ته چ٪#سبید به صندلی نفسام به صور٪#تش میخورد: رو حرفم حرف نزن
جولی: ب.. ا.. شه *ترس، خجالت*
کوک: خب پس الان میریم خونه لبا٪ساتو بپوش ساعت ۱٠میام دنبالت
جولی: چ.. شم
جولی ویو
واقعا کاراش برام جذ٪اب بود منو رسوند خونه درو باز کردم جیمین با چشای اشکی رو بروم بود طاقت اشکاشو نداشتم بغ٪#لش کردم اونم متقابل ب٪#غلم کرد
جولی: چیزی شده(نگران)
جیمین: ببخشید که اون رفتارو باهاش داشتم
جولی: فدا سرت درکت میکنم
جیمین: میبخشی این داداش بی شع٪#ورتو(گریه شدید)
جولی:...
لایک و کامنت یادتون نره🩹🧸
#جونگ کوک#جیمین
۲.۶k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.