اسم فیک: عاشق برادر دوستم شدم
اسم فیک: عاشق برادر دوستم شدم
کیم تهیونگ:
سن: ۲۵
شغل: مافیا
خانواده: خواهر کوچکتر_مادر_پدر_مادربزرگ_پدر بزرگ_برادرکوچکتر
قد: ۱۸۰
مین هه سو:
سن: ۱۷
شغل: دانش آموز
خانواده:برادربزرگتر_مادر_پدر_مادربزرگ_پدربزرگ
قد:۱۵۷
خلاصه: تهیونگ به پدر هه سو پول میده و چون پولی که تهیونگ داده زیاد بوده نمیتونه پول رو بده و مجبور میشه دخترشو به تهیونگ بده زمان میگذره و هه سو میفهمه که تهیونگ برادر دوستشه که......
اسم رمان: عاشق برادر دوستم شدم
پارت:ಥ‿ಥ 1 ಥ‿ಥ
سلام من هه سو هستم یه دختر هات و خیلی خفن پدرم یه مافیا ست
من الان 17 سالم هست خوب الان دبیرستان میرم ولی چون امروز تعطیل است گفتم با میا برم بیرون یه تیپ خفن زدم بعد رفتم سمت ماشینم سوار شدم رفتم سمت بار میا گفت اونجا بیام
سلام من تیهونگ هستم یکی از بزرگترین مافیا های کره خوب من به اقای مین پول دادم ولی الان چند روز دیر کرده داشتم با ماشینم میرفتم خونه ی اقای مین که یه ماشین اومد جلوم ایستاد ای وای اخه الان اومد بیرون یه دختر خفن که ممکن بود دختر اقای مین باشه
هه سو: هوی تو به چه جرعتی
شیشه ماشین رو دادم پایین
انگار خشکش زد گفتم
تیهونگ: چی من به چه جرعتی بعدش
هه سو: ت...ت..و وقت باارزش من رو گرفتی
اقای مین: دخترم ش....م....ا
تیهونگ: اره من
اقای مین: دخترم تو برو
هه سو: نه نمیرم این مرد وقت منو گرفت الان یه گلوله حرومش میکنم کلت نقره ایش رو در اورد
هه سو: تا سه میشمارم اگه معذرت خواهی کردی که شاید بهت اسون بگیرم ولی اگه نکردی میکشمت
هه این نمیدونه من کیم خوب الان نشونت میدم کلت مشکیم رو در اوردم و جلو پیشونیش گرفتم
تهیونگ: جوجه تو نمیدونی من کیم
اقای مین: ا....ا...اقای....ک..کیم....خوا..... خواهش....می...میکنم...دخ..دخترم...رو نکشید
تهیونگ: باشه پس پولم رو بده
(•‿•)کپی ممنوع(•‿•)
#I_fell_in_love_with_my_friend's_brother
#he_so
کیم تهیونگ:
سن: ۲۵
شغل: مافیا
خانواده: خواهر کوچکتر_مادر_پدر_مادربزرگ_پدر بزرگ_برادرکوچکتر
قد: ۱۸۰
مین هه سو:
سن: ۱۷
شغل: دانش آموز
خانواده:برادربزرگتر_مادر_پدر_مادربزرگ_پدربزرگ
قد:۱۵۷
خلاصه: تهیونگ به پدر هه سو پول میده و چون پولی که تهیونگ داده زیاد بوده نمیتونه پول رو بده و مجبور میشه دخترشو به تهیونگ بده زمان میگذره و هه سو میفهمه که تهیونگ برادر دوستشه که......
اسم رمان: عاشق برادر دوستم شدم
پارت:ಥ‿ಥ 1 ಥ‿ಥ
سلام من هه سو هستم یه دختر هات و خیلی خفن پدرم یه مافیا ست
من الان 17 سالم هست خوب الان دبیرستان میرم ولی چون امروز تعطیل است گفتم با میا برم بیرون یه تیپ خفن زدم بعد رفتم سمت ماشینم سوار شدم رفتم سمت بار میا گفت اونجا بیام
سلام من تیهونگ هستم یکی از بزرگترین مافیا های کره خوب من به اقای مین پول دادم ولی الان چند روز دیر کرده داشتم با ماشینم میرفتم خونه ی اقای مین که یه ماشین اومد جلوم ایستاد ای وای اخه الان اومد بیرون یه دختر خفن که ممکن بود دختر اقای مین باشه
هه سو: هوی تو به چه جرعتی
شیشه ماشین رو دادم پایین
انگار خشکش زد گفتم
تیهونگ: چی من به چه جرعتی بعدش
هه سو: ت...ت..و وقت باارزش من رو گرفتی
اقای مین: دخترم ش....م....ا
تیهونگ: اره من
اقای مین: دخترم تو برو
هه سو: نه نمیرم این مرد وقت منو گرفت الان یه گلوله حرومش میکنم کلت نقره ایش رو در اورد
هه سو: تا سه میشمارم اگه معذرت خواهی کردی که شاید بهت اسون بگیرم ولی اگه نکردی میکشمت
هه این نمیدونه من کیم خوب الان نشونت میدم کلت مشکیم رو در اوردم و جلو پیشونیش گرفتم
تهیونگ: جوجه تو نمیدونی من کیم
اقای مین: ا....ا...اقای....ک..کیم....خوا..... خواهش....می...میکنم...دخ..دخترم...رو نکشید
تهیونگ: باشه پس پولم رو بده
(•‿•)کپی ممنوع(•‿•)
#I_fell_in_love_with_my_friend's_brother
#he_so
۱۶.۷k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.