پارت هجدهم امگای شیرین من
پارت هجدهم امگای شیرین من 🌷
جونگکوک اولش شوکه بود ولی از تهیونگ جدا نشد و هردو تا صبح با همین حالت خوابیدن
ویو فردا صبح :
ساعت ۹نیم صبح تهیونگ بیدار شد با دیدنه جونگکوکی که با بهترین حالت کیوتش تو بغلشه ناخداگاه لبخندی روی لبهاش اومد و لب✨️اشو بوسیدد
جونگکوک با لمس تهیونگ بیدار شد وقتی که موقعیتشونو دید رفت تو شک تهیونگ بعد از دو دقیقه بوسه یک طرفه رو به پایان داد و بعد پیشونیی جونگکوک رو بوسید
+صبح بخیر جوجه
_ص..صبح بخیر
+گشنته؟
_نه...من میرم دست و صورتم رو بشورم
+باشه
جونگکوک میره تو سرویس بهداشتی و اول آب میگیره میزنه به صورتش
(نویسنده: بچم خیلی تو شک بودد)
چند دقيقه بعد:
جونگکوک در حال مسواک زدن بود که تهیونگ بدون تیشرت میاد داخل (نويسنده: دوستان عزیز تهیونگ بدن بسیارر جذاب و عضلاتیی دارهه همونطور که میدونین) جونگکوک مات و مبهوت داشت به تهیونگ نگاه میکرد و تهیونگ تک خنده زد و گفت : خوشت اومده کوچولو ؟
_اا..چی..نهه
تهیونگ رفت از پشت جونگکوک رو بغل کرد
+ ولی من خوشم اومدهه
_...اممم..بزار مسواکم و بزنم
+من که کاری ندارم
_اینطوری نمیتونم
+(تک خندهای کرد) باشه جوجه کوچولو من میرم تو هم زود بیا
(رفت)
_ اخشهه قلبم داشت میرفتم تو دهنم
سخن نویسنده : بعد از مدت ها پارت جدید رو گذاشتم ببخشید که این مدت نبودم لطفا حمایت رو بیشتر کنید میخوام این فیک( امگای شیرین من )رو تموم کنم زود تا یدونه جدید خیلی خوب رو شروع کنم و خیلی روش وقت گذاشتم ممنونم از همتون 💖🎀 و ببخشید که این پارت کم هست
دوستون دارمم💗💕
جونگکوک اولش شوکه بود ولی از تهیونگ جدا نشد و هردو تا صبح با همین حالت خوابیدن
ویو فردا صبح :
ساعت ۹نیم صبح تهیونگ بیدار شد با دیدنه جونگکوکی که با بهترین حالت کیوتش تو بغلشه ناخداگاه لبخندی روی لبهاش اومد و لب✨️اشو بوسیدد
جونگکوک با لمس تهیونگ بیدار شد وقتی که موقعیتشونو دید رفت تو شک تهیونگ بعد از دو دقیقه بوسه یک طرفه رو به پایان داد و بعد پیشونیی جونگکوک رو بوسید
+صبح بخیر جوجه
_ص..صبح بخیر
+گشنته؟
_نه...من میرم دست و صورتم رو بشورم
+باشه
جونگکوک میره تو سرویس بهداشتی و اول آب میگیره میزنه به صورتش
(نویسنده: بچم خیلی تو شک بودد)
چند دقيقه بعد:
جونگکوک در حال مسواک زدن بود که تهیونگ بدون تیشرت میاد داخل (نويسنده: دوستان عزیز تهیونگ بدن بسیارر جذاب و عضلاتیی دارهه همونطور که میدونین) جونگکوک مات و مبهوت داشت به تهیونگ نگاه میکرد و تهیونگ تک خنده زد و گفت : خوشت اومده کوچولو ؟
_اا..چی..نهه
تهیونگ رفت از پشت جونگکوک رو بغل کرد
+ ولی من خوشم اومدهه
_...اممم..بزار مسواکم و بزنم
+من که کاری ندارم
_اینطوری نمیتونم
+(تک خندهای کرد) باشه جوجه کوچولو من میرم تو هم زود بیا
(رفت)
_ اخشهه قلبم داشت میرفتم تو دهنم
سخن نویسنده : بعد از مدت ها پارت جدید رو گذاشتم ببخشید که این مدت نبودم لطفا حمایت رو بیشتر کنید میخوام این فیک( امگای شیرین من )رو تموم کنم زود تا یدونه جدید خیلی خوب رو شروع کنم و خیلی روش وقت گذاشتم ممنونم از همتون 💖🎀 و ببخشید که این پارت کم هست
دوستون دارمم💗💕
- ۳.۴k
- ۲۵ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط